جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با تامر

تامر

تامر
امیری کردن، مشورت کردن میری کردن چیره شدن خرما فروش خرما فروش. نیک نگریستن در نگرستن اندیشه کردن اندیشیدن، درنگ. ج: تاملات
فرهنگ لغت هوشیار

تامر

تامر
ابن یواکیم بن منصور بن سلیمان طانیوس اده ملقب به ملاظ، شاعر و دانشمند علوم قضائی است که بسال 1856 میلادی به عبدا (لبنان) متولد شد و پس از فراگرفتن مقدماتی به بیروت رفت و به تحصیل فقه اسلامی پرداخت و در مدرسه مارونیه و سپس در مدرسهالیهود تدریس کردو بریاست دارالانشاء محکمۀ کسروان نایل گشت، آنگاه عضو محکمۀ زحله و محکمۀ شوف شد، پس از آن بریاست دارالانشاء دایرۀ حقوق استینافیۀ لبنان رسید، در پایان عمر خللی در شعور او راه یافت و یک سال در غفلت ودوری از مردمان بسر برد و سپس بسال 1914 میلادی درگذشت، (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1795)، زرکلی در اعلام افزاید او را اشعاری است که مقداری از آنها را در دیوان ملاظ جمعآوری کرده اند، (اعلام زرکلی ج 1 صص 161 - 162)
لغت نامه دهخدا

تامر

تامر
خداوند خرما. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دارندۀ خرمای فراوان. (اقرب الموارد). آنکه خرما دارد. خرمافروش. یقال: رجل تامر... ای ذوتمر. (اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا

تیمر

تیمر
گیاهی ازتیره شاه پسند که بصورت درخت یا درختچه میباشد. اصل آن از هندوستان و افریقای مرکزی است و در نواحی جنوبی ایران نیز یافت شود. برگش بیضوی کامل و سطح فوقانی پهنکش سبز رنگ و سطح تحتانی پهنک سفید است. پوست آن در تداوی بعنوان مدر مستعمل است
فرهنگ لغت هوشیار