جدول جو
جدول جو

معنی ثالثاً - جستجوی لغت در جدول جو

ثالثاً(نَ مَ دَ)
سه دیگر. سوم. بار سوم
لغت نامه دهخدا
ثالثاً((لِ ثَ نْ))
بار سوم، سه دیگر
تصویری از ثالثاً
تصویر ثالثاً
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ثالثا
تصویر ثالثا
در مرتبۀ سوم، علاوه بر مورد اول و دوم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ثالثه
تصویر ثالثه
ثالث، یک شصتم ثانیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ثلثان
تصویر ثلثان
تاجریزی، گیاهی پایا علفی پرشاخه و بالارونده با برگ های پهن و دندانه دار، گل های سفید و میوه های ریز و سرخ رنگ شبیه دانۀ انگور که در کنارۀ جنگل ها و ساحل رودخانه ها می روید و بلندیش تا دو متر می رسد، جوشاندۀ ساقه های آن در طب قدیم به عنوان معرق و تصفیه کنندۀ خون در طب به کار می رفته، انگور روباه، روباه رزک، روباه رزه، روباه تربک، روس انگروه، روس انگرده، سکنگور، سگنگور، سگ انگور، روپاس، بارج، پارج، اورنج، اولنج، عنب الثعلب، لما، تاجریزی پیچ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ثلثان
تصویر ثلثان
دو سوم، دو قسمت از سه قسمت چیزی
ثلثان شدن شراب: جوشاندن شراب تا دوثلث آن تبخیر شود و یک ثلث باقی بماند
فرهنگ فارسی عمید
(اِ تِ)
تر کردن. (تاج المصادربیهقی). تر کردن و نمناک گردانیدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(نَ فَ غَ شُ دَ)
باسلامت. در حال سلامت. بی گزند. رجوع به سالم شود
لغت نامه دهخدا
(نَ تَ)
فی الفور. درحال
لغت نامه دهخدا
(ثُ لَ)
سه شنبه، ثلاثاء
لغت نامه دهخدا
(ثَ)
نوعی از شور گیاه
لغت نامه دهخدا
(ثَ لِ / ثَ لَ)
عنب الثعلب. سگ انگور. تاجریزی. طولیدون. فنا. (اختیارات بدیعی). غرغره کردن با آب آن ورم زبانرا نافع باشد و خوردن آن قطع احتلام کند. (برهان قاطع). رجوع به تاجریزی شود
لغت نامه دهخدا
(ثُ لُ)
دو سه یک. دو حصه از جملۀ سه حصه. (غیاث اللغه). رجوع به دو ثلث شود. چهار دانگ. (زمخشری) ، ثلثان شدن شراب، جوشاندن شراب تا آنکه دو ثلث آن تبخیر شود و یک ثلث بجای ماند، ثلثان و ربع، پنج دانگ و نیم. (زمخشری)
لغت نامه دهخدا
(لِ ثَ)
تأنیث ثالث. شصت یک ثانیه که آن نیز شصت یک دقیقه و دقیقه شصت یک ساعت است، نزد اهل هیئت و منجمان سدس عشر ثانیه باشد چنانکه ثانیه سدس عشر دقیقه است. (کشاف اصطلاحات الفنون) ، جزء شصت یک از ثانیه وثالثه قسمت شود به شصت رابعه. ج، ثوالث، از درجۀ ثالثه در اصطلاح طب. رجوع به درجه شود
لغت نامه دهخدا
(نِ کَ / کِ دَ)
اکثر اوقات. بیشتر. در غالب. رجوع به غالب شود:
من و انکار شراب این چه حکایت باشد
غالباً این قدرم عقل و کفایت باشد.
حافظ.
، باحتمال اغلب. ظاهراً:
محتسب گوید که بشکن ساغر و پیمانه را
غالباً دیوانه میداند من فرزانه را.
سلمان
لغت نامه دهخدا
(نُ تَ)
از روی علم. از روی دانش. با علم و اطلاع
لغت نامه دهخدا
(نَ فَ شِ / شُ مُ دَ)
خلاف آنفاً. سابق بر این
لغت نامه دهخدا
(ثَ / ثُ)
روز سه شنبه، بر یهودان این روز مبارک است. (غیاث اللغه). ثلثاء. ج، ثلاثاوات
لغت نامه دهخدا
(ثُ)
آبی است از بنی اسد در جانب حبشه. (مراصد الاطلاع) ، نام موضعی است
لغت نامه دهخدا
(نَ شُ دَ)
دوم بار، باز، دیگر، بار دیگر. ددیگر، دوباره، سپس
لغت نامه دهخدا
(ثَءْ)
کلمه ای است که بدان تکّه را به گشنی دارند. کلمه ای است که بدان تکه را برای جهیدن بر ماده خوانند
لغت نامه دهخدا
(نِ دَ)
سه یک سه یک. به سه بخش
لغت نامه دهخدا
سیمی مونث ثالث، شصت یک ثانیه 60، 1 ثانیه 3600، 1 دقیقه 216000، 1 ساعت و آن به 60 رابعه قسمت شود، جمع ثوالث
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثلثان
تصویر ثلثان
سگ انگور از گیاهان یک از سه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثلاثا
تصویر ثلاثا
سه شنبه (روز)،جمع ثلاثاوات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الثاق
تصویر الثاق
تر کردن نمناک کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثالثا
تصویر ثالثا
در سه در سیم سیم آنکه سوم بار سوم سه دیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثلاثاء
تصویر ثلاثاء
بهرام شید (سه شنبه)، سه شنبه بازار سه شنبه (روز)،جمع ثلاثاوات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثانیاً
تصویر ثانیاً
((یَ نْ))
دوم، بار دوم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ثلثان
تصویر ثلثان
((تُ لُ))
دو سه یک، دو حصه از جمله سه حصه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عالماً
تصویر عالماً
((لِ مَ))
دانسته، آگاهانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غالباً
تصویر غالباً
((لِ بَ نْ))
اغلب، بیشتر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ثالثا
تصویر ثالثا
سوم
فرهنگ واژه فارسی سره
داوری، میانجیگری، واسطه گری
دیکشنری اردو به فارسی
احتمالاً
دیکشنری اردو به فارسی