اکثر اوقات. بیشتر. در غالب. رجوع به غالب شود: من و انکار شراب این چه حکایت باشد غالباً این قدرم عقل و کفایت باشد. حافظ. ، باحتمال اغلب. ظاهراً: محتسب گوید که بشکن ساغر و پیمانه را غالباً دیوانه میداند من فرزانه را. سلمان
بیشتر بیشتر اغلب اکثر اوقات: غالبا به ما سر می زند، به احتمال غالب ظاهرا: محتسب گوید که بشکن ساغر و پیمانه را غالبا دیوانه می داند من فرزانه را. (سلمان)