جدول جو
جدول جو

معنی ثاتی - جستجوی لغت در جدول جو

ثاتی
منسوب به ثات بن زید بن اعین از قبیلۀ حمیر، (سمعانی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ساتی
تصویر ساتی
(دخترانه)
در مصر باستان، نام فرشته نگهبان ارواح
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ثانی
تصویر ثانی
دوم، کنایه از همتا، نظیر
فرهنگ فارسی عمید
آیینی در میان هندوها که طبق آن زنی که شوهرش می مرد باید خود را در آتشی که برای سوزاندن جسد آماده می شد، می انداخت تا با جسد او بسوزد و خاکستر شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ثاوی
تصویر ثاوی
کسی که در مکانی اقامت طولانی کند، مقیم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
غریزی، طبیعی، جبلی، فطری، گوهری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناتی
تصویر ناتی
بر آینده، بلند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاتی
تصویر لاتی
تهیدستی سخت فقر افلاس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غاتی
تصویر غاتی
مخلوط آمیخته: آب با خاک غاتی شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاتی
تصویر عاتی
خود بین، سنگدل، خوشگذ ران، تیره و تار
فرهنگ لغت هوشیار
از قاتمق ترکی در هم گل ام (گویش نایینی) گل هم (گویش تهرانی) مخلوط درهم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاتی
تصویر شاتی
روز سرد
فرهنگ لغت هوشیار
آمادن آماده کردن، نرمیدن نرمی کردن نرم شدن منسوب به تات، یکی از لهجه های ایرانی. آماده شدن حاصل گشتن کار دست دادن فراهم آمدن، رفق و نرمی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاتی
تصویر خاتی
فریبنده، سخت تاریک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثاعی
تصویر ثاعی
نسبت کننده کسی را ببندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثانی
تصویر ثانی
دوم، دوتا کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثاوی
تصویر ثاوی
ماندگار، فرود آینده فرود آینده، اقامت (دراز) کننده مقیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راتی
تصویر راتی
عالم خدائی، عالم خدای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
غریزی، عارضی، اصلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاتی
تصویر قاتی
مخلوط، درهم، مجازاً خیلی صمیمی، دوستان خیلی نزدیک، غاتی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غاتی
تصویر غاتی
مخلوط، درهم، مجازاً خیلی صمیمی، دوستان خیلی نزدیک، قاتی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عاتی
تصویر عاتی
سرکش، جبّار، سنگدل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
منسوب به ذات، متعلق به ذات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ثانی
تصویر ثانی
دوم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ثاوی
تصویر ثاوی
فرودآینده، اقامت (دراز) کننده، مقیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تاتی
تصویر تاتی
راه رفتن به شیوه کودکان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
گوهری، خدادادی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ثبتی
تصویر ثبتی
شناخته شده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
Inherent, Innate, Immanent, Intrinsic
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
имманентный , присущий , врожденный , внутренний
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
immanent, inhärent, angeboren, intrinsisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
імманентний , властивий , вроджений , внутрішній
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
immanentny, wrodzony, wewnętrzny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
内在的 , 固有的 , 先天的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
imanente, inerente, inato, intrínseco
دیکشنری فارسی به پرتغالی