- ثائب
- باد سخت، خیزابه (موج)
معنی ثائب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خمیازه کردن
گدازنده، آب کننده
سرگشته، شوریده عقل، سست، گران جسم
روان و جاری
کینه کشنده، قصاص کننده
تابان، درخشان
روان سازنده
گریباندوز، جهانگرد، شیر
گناهکار
مایوس و بی بهره، نومید، نا امید
رنجمند
توبه کننده
پیر سپیدموی
رساننده، راست و درست، رشناکی رشکناک گردیدن، سر و موی، سیر آبی
منتشرشونده، برانگیخته شونده
ترساننده، کسی یا چیزی که دیگری را بترساند
راست و درست، حق و رسا، مقابل خاطئ، درستکار
نافذ (فکر)، جمع ثواقب، روشن، تابان، درخشان، در پزشکی ویژگی دردی که صاحب آن می پندارد اندام او را سوراخ می کنند
عیب کننده
ناپدید، پنهان، نا پیدا
تشنه دور از آب
جانشین، قائم مقام، خلیفه، بدل
ترسان، بیمناک
عیب کننده
دهان دره کردن، خمیازه