جدول جو
جدول جو

معنی ث - جستجوی لغت در جدول جو

ث
نام حرف «ث»
پنجمین حرف الفبای فارسی، ثا، در حساب ابجد عدد ۵۰۰
تصویری از ث
تصویر ث
فرهنگ فارسی عمید
ث
حرف چهارم است از حروف هجای عرب و حرف پنجم از هجای فارسی و صوت آن سین است آنگاه که زبان در میان دندانها درآرند، یا اصوت ثتای یونانی میان حرف ت و ج و نام آن ثاء است و چهاردهمین از حروف جمّل و آنرا به پانصد دارند و در حساب ترتیبی نمایندۀ عدد پنج است و هم از حروف روادف و از حروف مصمته است و در کتب لغت رمز است از حدیث و در علم هیئت (بدون نقطه) رمز است از تثلیث، و این حرف در زبانهای اوستائی و پارسی باستان بوده است،
ابدالها:
در فارسی:
> گاه به ’ه’ تبدیل شود، مانند:
سپیژه = سپهر،
پرثوه = پهله (پهلوی، با تبدیل و قلب)،
مثره = مهر،
> و گاه به ’س’ بدل گردد، مانند:
پوثره = پسر (پوهر پهلوی)،
> ثاء لغات عربی در فارسی گاه بدل به ’تاء’ شود، چون:
ثرید = ترید،
و در زبان عربی:
> گاه بدل ’تا’ آید:
شبث = شبت،
حثیره = حتیره،
بقث = بقت،
> و گاه بدل ’ض’ آید:
تحاث = تحاض،
اثر = اضر،
> و گاه بدل ’غ’ آید:
ضیثم = ضیغم،
> و گاه بدل ’ف’ آید:
ثوم = فوم،
ثنأدار = قنأدار،
> و گاه بدل ’ق’ آید:
مثم و مثمّه = مقم و مقمه،
> و گاه بدل ’م’ آید:
ثعو = معو،
> و گاه بدل ’ن’ آید:
ثتن اللحم = نتن اللحم،
و این حرف در فارسی دری نباشد لکن در کلمات کیومرث و طهمورث و ارثنک و ثغ، آمده است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ثنا
تصویر ثنا
(دخترانه)
ستایش، دعا، شکر، سپاس
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ثمینا
تصویر ثمینا
(دخترانه)
ثمین (عربی) + ا (فارسی) گران بها، قیمتی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ثمین
تصویر ثمین
(دخترانه)
گران بها، قیمتی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ثمره
تصویر ثمره
(دخترانه)
میوه، حاصل، نتیجه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ثمر
تصویر ثمر
(دخترانه)
ثمره
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ثریا
تصویر ثریا
(دخترانه)
نام یک صورت فلکی، پروین (ستاره)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ثامر
تصویر ثامر
(پسرانه)
میوه دهنده، ثمردهنده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ثاقب
تصویر ثاقب
(پسرانه)
روشن، فروزان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ثابت مطلق
تصویر ثابت مطلق
استوار یله
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ثابته. ستارگان ثابت. یا چرخ ثابت فلک ثابت. فلکی که ستارگان ثابت درآن هستند (بعقیده قدما) فلک ثوابت چرخ هشتم
فرهنگ لغت هوشیار
مونث ثابت، جمع ثوابت ثابتات، یکی از ستارگان ثابت مقابل سیاره، جمع ثوابت ثابتات. یا بروج ثابته. ثور اسد دلو عقرب. یا کواکب ثابته. ستارگان ثابت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثاج
تصویر ثاج
روان کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثاد
تصویر ثاد
سرما، خاک نمناک، نم
فرهنگ لغت هوشیار
فرنودن درست کردن درست کردن مدلل ساختن محقق کردن اثبات، محقق شمردن درد وی تصدیق کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثقل
تصویر ثقل
گرانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ثانیا
تصویر ثانیا
دوم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ثوابکاران
تصویر ثوابکاران
کرفه گران
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ثوابکار
تصویر ثوابکار
کرفه گر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ثمره
تصویر ثمره
بهره، دستاورد، سود، پی آمد، پسامد، فرجام
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ثمر بخش
تصویر ثمر بخش
سودآور، سودمند
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ثلاثه
تصویر ثلاثه
سه گانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ثابت
تصویر ثابت
استوار، ایستا، پایا، پایدار، با دوام، پابرجا، سخت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ثالثا
تصویر ثالثا
سوم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ثانیه
تصویر ثانیه
دومک، دم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ثقیل
تصویر ثقیل
سنگین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ثانیه شمار
تصویر ثانیه شمار
دومک شمار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ثبات
تصویر ثبات
آرامش، پایداری، پایستگی، استواری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ثبت
تصویر ثبت
پایستگی، نگارش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ثبت احوال
تصویر ثبت احوال
زاد نگاری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ثبت کردن
تصویر ثبت کردن
دفترینه کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ثبت نام
تصویر ثبت نام
نام نویسی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ثبتی
تصویر ثبتی
شناخته شده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ثروت
تصویر ثروت
دارایی
فرهنگ واژه فارسی سره