- تیسیر
- آسان کردن آسانی آسان کردن سهل کردن، آسانی، جمع تیسیرات
معنی تیسیر - جستجوی لغت در جدول جو
- تیسیر
- آسان گردانیدن، آسان کردن
- تیسیر ((تَ))
- آسان کردن، سهل کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زند، گزاره
پرده ای که میان خانه یا خیمه کشند تا خانه را بدو قسمت ظاهر و نهفته کنند
سبب حسرت شدن
هلاک کردن
راندن
تنگ گرفتن
هویدا کردن، ترجمه، بیان و آشکار ساختن، شرح کردن
نیک شکستن، بسیار شکستن
شکستن، درهم شکستن، شکاندن
سبب حسرت شدن، آزار دادن کسی
راندن، روانه کردن، به راه انداختن
دشوار ساختن، تنگ گرفتن، خلاف ورزیدن
به زیان انداختن، گمراه ساختن، هلاک کردن
معنی کلامی را بیان کردن، واضح و آشکار ساختن معنی سخن، شرح و بیان، در ادبیات در فن بدیع بیان کردن مضمونی در الفاظ فشرده و پوشیده و بعد به شرح آن پرداختن، برای مثال به کردار دل و عیش و سرشک و جسم من داری / دهن تنگ و سخن تلخ و لبان لعل و میان لاغر علم بیان کردن و توضیح دادن معانی آیات قرآن و احادیث
((تَ))
فرهنگ فارسی معین
شرح کردن، بیان کردن، گزارش، بیان و تشریح معنی و لفظ آیات قرآن، به رأی، تفسیر قرآن براساس ذوق و نظر شخصی و نه حقایق آن، تفسیر سخن یا امری مطابق میل خود
آسان شدن کاری
گشت گشت وگذار
سهل، آسان، قلیل، اندک
آسان شدن، سهل گشتن، آماده شدن
اندک، آسان
جمع تیسیر