جدول جو
جدول جو

معنی تیززبان - جستجوی لغت در جدول جو

تیززبان
زبان آور، فصیح
تصویری از تیززبان
تصویر تیززبان
فرهنگ فارسی عمید
تیززبان(تیزْ، زَ)
زبان آور و بلیغو فصیح. (ناظم الاطباء). ذلق. ذلیق. حلیف. طلق اللسان. طلیق اللسان. حلیف اللسان. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تیززبانی و تیز و دگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
تیززبان
چیره، ذلیق، بلیغ، فصیح، زبان آور
متضاد: الکن، پریش زبان، زبان پریش، گنگ، اصم
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تندزبان
تصویر تندزبان
کسی که خوب سخن بگوید و هنگام حرف زدن زبانش نگیرد، تیززبان، زبان آور، کسی که سخن درشت بگوید
فرهنگ فارسی عمید
(پَ)
تند و بلند پروازکننده:
به ابر اندارن تیزپران عقاب
نهنگ دلاور به دریای آب.
فردوسی.
رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(زَ)
در حالت تیغ زدن. در حال جنگ و ستیز با شمشیر، در حال شعاع افکندن. در حالت پرتوافشانی:
من شده فارغ که ز راه سحر
تیغزنان صبح درآمد زدر.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(تُ زَ)
فصیح و حراف و سخن آرا. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
مرکّب از: بی + زبان، کسی که زبان ندارد. (ناظم الاطباء)، آنکه زبان ندارد. (یادداشت مؤلف)، که سخن گفتن نتواند.
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان گل تپۀ فیض اﷲبیگی است که در بخش مرکزی شهرستان سقز واقع است و 240 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(تیزْ، زَ)
ذلیق. ذلاقت. طلاقت. فصاحت. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تیز ران
تصویر تیز ران
داروی خیس کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیز باد
تصویر تیز باد
بادی سخت و تند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیم بان
تصویر تیم بان
کاروانسرادار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بی زبان
تصویر بی زبان
عاجزٌ عن الكلام
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بی زبان
تصویر بی زبان
Unspeakable
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی زبان
تصویر بی زبان
indicible
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بی زبان
تصویر بی زبان
innombrable
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بی زبان
تصویر بی زبان
isiyoweza kusemwa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بی زبان
تصویر بی زبان
unsagbar
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بی زبان
تصویر بی زبان
невимовний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بی زبان
تصویر بی زبان
niewypowiedziany
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بی زبان
تصویر بی زبان
无法言喻的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بی زبان
تصویر بی زبان
indecifrável
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بی زبان
تصویر بی زبان
ناقابل بیان
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بی زبان
تصویر بی زبان
বর্ণনা করা যায় না
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بی زبان
تصویر بی زبان
anlatılamaz
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بی زبان
تصویر بی زبان
indicibile
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بی زبان
تصویر بی زبان
말할 수 없는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بی زبان
تصویر بی زبان
言葉にできない
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بی زبان
تصویر بی زبان
בלתי ניתן לתיאור
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بی زبان
تصویر بی زبان
несказуемый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی زبان
تصویر بی زبان
tak terkatakan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بی زبان
تصویر بی زبان
พูดไม่ได้
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بی زبان
تصویر بی زبان
onuitspreekbaar
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بی زبان
تصویر بی زبان
अप्रकट
دیکشنری فارسی به هندی