جدول جو
جدول جو

معنی تندزبان

تندزبان
کسی که خوب سخن بگوید و هنگام حرف زدن زبانش نگیرد، تیززبان، زبان آور، کسی که سخن درشت بگوید
تصویری از تندزبان
تصویر تندزبان
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با تندزبان

کندزبان

کندزبان
کسی که زبانش به هنگام سخن گفتن کند باشد. الکن. (فرهنگ فارسی معین) :
کسی که ژاژ دراید به درگهی نشود
که چرب گویان آنجا شوند کندزبان.
فرخی (دیوان ص 329)
لغت نامه دهخدا

تند باد

تند باد
باد تند و سخت که با رعد و برق شدید همراه است و هوا را تیره سازد طوفان
فرهنگ لغت هوشیار

تندعنان

تندعنان
اسب تیزرو و بددهن و سرکش. (ناظم الاطباء). رجوع به تند و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا

تیززبان

تیززبان
زبان آور و بلیغو فصیح. (ناظم الاطباء). ذلق. ذلیق. حلیف. طلق اللسان. طلیق اللسان. حلیف اللسان. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تیززبانی و تیز و دگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا