تیرداد پارتی، بیست و یکمین پادشاه از سلسلۀ اشکانیان ارمنستان موافق نوشته های مورخین ارمنستان و نویسندگان رومی است، اوبرادر بلاش اول شاه ایران بود و 38 سال سلطنت کرد، رجوع به ایران باستان ج 3 ص 2660 شود، در لاروس آرد: ... او خراجگزار رومی ها شد و به سال 73 میلادی درگذشت سی امین پادشاه از سلسلۀ اشکانیان ارمنستان موافق نوشته های مورخین ارمنستان و نویسندگان رومی است، او پسروالارش بود و در حدود 5 سال سلطنت کرد، رجوع به ایران باستان ج 3 ص 2620 شود
تیرداد پارتی، بیست و یکمین پادشاه از سلسلۀ اشکانیان ارمنستان موافق نوشته های مورخین ارمنستان و نویسندگان رومی است، اوبرادر بلاش اول شاه ایران بود و 38 سال سلطنت کرد، رجوع به ایران باستان ج 3 ص 2660 شود، در لاروس آرد: ... او خراجگزار رومی ها شد و به سال 73 میلادی درگذشت سی امین پادشاه از سلسلۀ اشکانیان ارمنستان موافق نوشته های مورخین ارمنستان و نویسندگان رومی است، او پسروالارش بود و در حدود 5 سال سلطنت کرد، رجوع به ایران باستان ج 3 ص 2620 شود
اشک دوم، پادشاه اشکانی (248-214 قبل از میلاد) وی پس از اشک اول به تخت نشست و با سلوکوس کالی نیکوس جنگید و او را مغلوب کرد، (فرهنگ فارسی معین)، رجوع به یشتها ج 2 ص 57 و تاریخ ایران باستان ج 3 ص 2203، 2208، 2620 و تاریخ سایکس صص 413-414 شود
اشک دوم، پادشاه اشکانی (248-214 قبل از میلاد) وی پس از اشک اول به تخت نشست و با سلوکوس کالی نیکوس جنگید و او را مغلوب کرد، (فرهنگ فارسی معین)، رجوع به یشتها ج 2 ص 57 و تاریخ ایران باستان ج 3 ص 2203، 2208، 2620 و تاریخ سایکس صص 413-414 شود
کلمه ای است که در وقت رخصت و وداع یکدیگر گویند. (آنندراج) (غیاث اللغات) : بیا که سازمش اسباب گریۀ شادی ز خیر باد تو خونی که در جگر دارم. وقوعی تبریزی (از آنندراج). ما خیرباد لذت پرواز کرده ایم تعویذ بال چنگل شهباز کرده ایم. صائب. به امید سلامی رفت روز عمر در کویش شبت خوش خسروا بگذر که وقت خیربادست این. خسرو (از آنندراج)
کلمه ای است که در وقت رخصت و وداع یکدیگر گویند. (آنندراج) (غیاث اللغات) : بیا که سازمش اسباب گریۀ شادی ز خیر باد تو خونی که در جگر دارم. وقوعی تبریزی (از آنندراج). ما خیرباد لذت پرواز کرده ایم تعویذ بال چنگل شهباز کرده ایم. صائب. به امید سلامی رفت روز عمر در کویش شبت خوش خسروا بگذر که وقت خیربادست این. خسرو (از آنندراج)
ورد گردیدن اسب و گلگون شدن اسب، (از ’ورد’) اصل آن اوریداداست، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)، گلگون گردیدن اسب یعنی مابین کمیت و اشقر بودن، (ناظم الاطباء)
ورد گردیدن اسب و گلگون شدن اسب، (از ’ورد’) اصل آن اوریداداست، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)، گلگون گردیدن اسب یعنی مابین کمیت و اشقر بودن، (ناظم الاطباء)
تندال، فیزیکدان انگلیسی است که در سال 1820 میلادی در ایرلند متولد شد، وی روش استریل کردن را که به تیندالیزاسیون شهرت یافته است کشف کرد و در سال 1893 میلادی درگذشت، (از لاروس)، رجوع به قاموس الاعلام ترکی و فرهنگ فارسی معین ذیل کلمه تیندل شود
تندال، فیزیکدان انگلیسی است که در سال 1820 میلادی در ایرلند متولد شد، وی روش استریل کردن را که به تیندالیزاسیون شهرت یافته است کشف کرد و در سال 1893 میلادی درگذشت، (از لاروس)، رجوع به قاموس الاعلام ترکی و فرهنگ فارسی معین ذیل کلمه تیندل شود
کسی که شغل او شکستن چوب و درخت باشد با تبر. (ناظم الاطباء). تبردارنده. دارندۀ تبر. هیزم شکن. خارکن: تبردار مردی همی کند خار ز لشکر بشد نزد او شهریار. فردوسی. ، سپاهیی که با تبر بود. (ناظم الاطباء). رجوع به طبردارشود
کسی که شغل او شکستن چوب و درخت باشد با تبر. (ناظم الاطباء). تبردارنده. دارندۀ تبر. هیزم شکن. خارکن: تبردار مردی همی کند خار ز لشکر بشد نزد او شهریار. فردوسی. ، سپاهیی که با تبر بود. (ناظم الاطباء). رجوع به طبردارشود
در اوستا امرتات است جزء اخیر آن که تات باشد پسوند است که جداگانه مورد استعمال ندارد همین جزء در خرداد نیز دیده می شود. پارۀ دیگر این واژه از دو جزء ساخته شده نخست از ’ا’ که از ادوات نفی است یعنی نه از برای این جزء در فارسی ’نا’ یا ’بی’آورده می شود. جزء دوم، مرت یا مرت است یعنی مردنی و درگذشتنی و نیست شدنی و نابودگردیدنی. بنابراین امرداد یعنی بی مرگ و آسیب ندیدنی یا جاودانی و باید امرداد با ادات نفی ’ا’ باشد نه مرداد که معنی برخلاف آن را می دهد. امرداد در دین زردشتی امشاسپندی است که نمایندۀ بی مرگی و جاودانی یا مظهر ذات زوال ناپذیر اهورا مزداست. در جهان خاکی نگهبانی گیاهها و رستنیها به او سپرده شده است. (از فرهنگ ایران باستان پور داود ص 59). و رجوع به مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی تألیف دکتر معین و امشاسپندان شود.
در اوستا امرتات است جزء اخیر آن که تات باشد پسوند است که جداگانه مورد استعمال ندارد همین جزء در خرداد نیز دیده می شود. پارۀ دیگر این واژه از دو جزء ساخته شده نخست از ’اَ’ که از ادوات نفی است یعنی نه از برای این جزء در فارسی ’نا’ یا ’بی’آورده می شود. جزء دوم، مرت یا مرت است یعنی مردنی و درگذشتنی و نیست شدنی و نابودگردیدنی. بنابراین امرداد یعنی بی مرگ و آسیب ندیدنی یا جاودانی و باید امرداد با ادات نفی ’اَ’ باشد نه مرداد که معنی برخلاف آن را می دهد. امرداد در دین زردشتی امشاسپندی است که نمایندۀ بی مرگی و جاودانی یا مظهر ذات زوال ناپذیر اهورا مزداست. در جهان خاکی نگهبانی گیاهها و رستنیها به او سپرده شده است. (از فرهنگ ایران باستان پور داود ص 59). و رجوع به مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی تألیف دکتر معین و امشاسپندان شود.
قندیل و ترکش، (غیاث اللغات) (آنندراج)، ترکش، تیرکش، (ناظم الاطباء)، جعبه، ترکش، کنانه، شکا، شغا، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : از بیم خویش تیره شود بر سپهر تیر گر روز کینه دست برد سوی تیردان، فرخی، قندیل ما چو مهر پر از تیر شد ولی تیری برون نمی رود از تیردان ما، طغرا (از آنندراج)، رجوع به تیر و دیگر ترکیبهای آن شود
قندیل و ترکش، (غیاث اللغات) (آنندراج)، ترکش، تیرکش، (ناظم الاطباء)، جعبه، ترکش، کنانه، شکا، شغا، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : از بیم خویش تیره شود بر سپهر تیر گر روز کینه دست برد سوی تیردان، فرخی، قندیل ما چو مهر پر از تیر شد ولی تیری برون نمی رود از تیردان ما، طغرا (از آنندراج)، رجوع به تیر و دیگر ترکیبهای آن شود
رئیس و پیشوا و رئیس قضاوت و عدالت، (ناظم الاطباء)، رئیس عدلیه، دادبیک، (یادداشت مؤلف) : کم کن این آزار و این بدها مجوی میرداد اینجاست خاموش ای پسر، سنائی، ، میریساول یا چاوش باشی که در دیوان پادشاهی امر و نهی او مجری است، (ازشعوری ج 2 ورق 263)
رئیس و پیشوا و رئیس قضاوت و عدالت، (ناظم الاطباء)، رئیس عدلیه، دادبیک، (یادداشت مؤلف) : کم کن این آزار و این بدها مجوی میرداد اینجاست خاموش ای پسر، سنائی، ، میریساول یا چاوش باشی که در دیوان پادشاهی امر و نهی او مجری است، (ازشعوری ج 2 ورق 263)
بازگردانیدن. (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد) ، بسیار گردانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، دودله نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). و رجوع به ردّ و تردید شود
بازگردانیدن. (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد) ، بسیار گردانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، دودله نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). و رجوع به ردّ و تردید شود