جدول جو
جدول جو

معنی تیتو - جستجوی لغت در جدول جو

تیتو
طیطوی، نوعی مرغ دریایی
تصویری از تیتو
تصویر تیتو
فرهنگ فارسی عمید
تیتو
مرغ آبی است، (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 418)، طیطوی، مرغی آبی است، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
پادشا سیمرغ دریا را ببرد
خانه و بچه بدان تیتو سپرد،
رودکی (از لغت فرس اسدی ایضاً)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تیهو
تصویر تیهو
(دخترانه)
پرنده ای شبیه کبک اما کوچکتر از آن
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تاتو
تصویر تاتو
اسب کوتوله و پریال ودم و تندرو، یابو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تیتک
تصویر تیتک
شبکیۀ چشم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توتو
تصویر توتو
جانور ریز سخت پوست شبیه دانۀ خاکشیر که در آب های شیرین به خصوص آب های ساکن مانند آب حوض و آب انبار پیدا می شود، خاکشیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تتو
تصویر تتو
نوعی خالکوبی، به ویژه روی ابرو و لب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تیهو
تصویر تیهو
پرنده ای شبیه کبک، اما کوچک تر از آن، با گوشتی لذیذ و پرهای خاکستری مایل به زرد و خال های سیاه رنگ در زیر سینه
فرهنگ فارسی عمید
نوعی از چوبدستی که دارای سری است شبیه به مرغ با نوکی تیز، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان میرده بخش مرکزی شهرستان سقز، واقع در 22 هزارگزی باختر سقز با 100 تن سکنه، آب آن از چشمه و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(کَ / کِ)
مرغ سنگ خوار که بیشتر سنگ ریزه خورد. (فرهنگ رشیدی). نام پرنده ای است که بیشتر سنگ ریزه خورد، و آن را سنگخوارک گویند، و در فرهنگها بعد از ’یا’، ’تا’ آورده اند و برهان بعد ’یا’ به جای تای مثناه فوقانی بای موحدۀ تحتانی آورده و گفته مرغی است... (آنندراج) (انجمن آرا). رجوع به کیبو شود
لغت نامه دهخدا
(کِ)
پایتخت کشور جمهوری ’اکوادور’ در امریکای جنوبی است که بر سلسله جبال آند و در ارتفاع 1850 گزی و در دامنۀ آتش فشان ’پیشن شا’ واقع است و 401800 تن سکنه دارد. این شهر دارای دانشگاه و رصدخانه و کتابخانه و کلیسای کهن است. (از لاروس) (از وبستر)
لغت نامه دهخدا
مرغزاری طویل و عریض است که شش فرسنگ در سه فرسنگ مساحت دارد و میان کرج و گرهرود و همدان و ساوه واقع بوده است، رجوع به نزهه القلوب چ گای لیسترنج ج 3 صص 69- 195 و 221 و مدخل قبل شود
لغت نامه دهخدا
تیغ خرد، تیغ کوچک، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : بابا یک سوزنی یا تیغوئی کند داشته، (مزارات کرمان ص 164، یادداشت ایضاً)
لغت نامه دهخدا
اسبی از نوع خرد و کوتاه با موی ویال دراز و موهای بلند بر تن و مؤلف آنرا در بلاد بالکان بسیار دیده است خاصه در رومانی. بر ذون و اوستور و اسب تاتاری است. (منتهی الارب). فبعث ولده محمداً لیأتی به فقبص علیه و اتاه به راکباً علی تتو (بتایین مثناتین اولاهما مفتوحه و الثانیه مضمومه و هوالبرذون. (ابن بطوطه)
جانوری که در حمامها و جز آن متکون شود و بتازی ابن وردان گویند، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تُ)
شهری است در آلمان شرقی که دارای کار خانه ذوب فلز و تولید ابزار ماشینی است و 46000 تن سکنه دارد. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
مرغ، مرغ خانگی و خروس در زبان اطفال، کلمه ایست که مرغان را بدان خوانند برای دانه خوردن و جز آن، تی تی، آوازی که بدان مرغ رابه دانه چیدن خوانند، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
چیزهائی که بر روی یکدیگر واقع شده و همدیگررا احاطه نماید، مانند پرده های پیاز، (ناظم الاطباء)، پرده پرده، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
لختی گهر سرخ در آن حقه نهاده
توتو سلب زرد بر آن روی فتاده،
منوچهری (از یادداشت ایضاً)
لغت نامه دهخدا
نوعی حیوان پستاندار که بدنش از فلس پوشیده است و در امریکای جنوبی دیده می شود، تاتو
لغت نامه دهخدا
(تی / تَ / تِ)
پرنده ای است شبیه به کبک لیکن از کبک کوچکتر است و معرب آن تیهوج باشد با زیادتی جیم. (برهان). مرغکی است خردتر از گنجشک (؟) که آن را سوسک و شاشک و شوشک و شیشو و تموشک نیز گویند به تعریبش تیهوج خوانند. (شرفنامۀ منیری). مرغی است معروف. (آنندراج)... طائری است مشابه به کبک، لیکن کوچکتر از او و این طائر مخصوص ولایتی است و در هندوستان نباشد مگر آنکه از آنجا آرند، چنانکه... از کابل آورده بود و مؤلف در دهلی آن را دیده و تیهوج معرب آن است... مؤلف گوید: ظاهراً به هندی آن را لواء نامند. (غیاث اللغات). نام پرنده ای شبیه به کبک و کوچکتر از آن که شیشو نیز گویند. (ناظم الاطباء). فرفور. (صحاح الفرس از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). طیهوج. (دهار). ضرّیس. طیهوج. مرغی است بزرگتر از سار و خردتر از کبوتر و گوشتی نهایت لطیف و خوش طعم دارد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). پهلوی ’تیهوک’، معرب آن تیهوج و طیهوج، در اورامانی ’تهو’... پرنده ای از نوع کبک که در اروپا و آسیا بسیار است و گوشت لذیذی دارد. (از حاشیۀ برهان چ معین) :
بدوان از بر خویش و بپران از کف خویش
بر آهوبچه یوز و برتیهوبچه باز.
منوچهری.
تیهو به دهن شاخ گیایی دارد
و آهو به دهن درون گل رنگ به رنگ.
منوچهری.
گل سرخ و پر تیهو، گل زرد و پر نارو
به شعر عشق این هردو کنند این هردو تن دعوی.
منوچهری.
دل تیهو از چنگ طغرل بداغ
رباینده باز از دل میغ ماغ.
اسدی.
چو آهو و خرگوش یابد عقاب
نیارد به دراج و تیهو شتاب.
اسدی.
نباشد سوی چینه آهنگ ساز
نه تیهوسوی گوش آید فراز.
اسدی (گرشاسب نامه ص 68).
بنشان ز سرت خمار و خود بنشین
حیران چو به چنگ باز در، تیهو.
ناصرخسرو.
تیهو گفتابه است سبزه ز سوسن از آنک
فاتحۀ صحف باغ اوست گه فتح باب.
خاقانی.
ز رشک آن خروس آتشین تاج
گهی تیهو برآتش گاه دراج.
نظامی.
ز عدلش باز با تیهو شده خویش
به یک جا آب خورده گرگ با میش.
نظامی.
ز تیهو و دراج و کبک و تذرو
نیابی تهی سایۀ بید و سرو.
نظامی.
شیر این سو پیش آهو سر نهد
باز اینجا نزد تیهو پر نهد.
مولوی.
مرا که عزلت عنقا گرفتمی همه عمر
چنان اسیر گرفتی که باز تیهو را.
سعدی.
دل یغما رهد از چنبر زلفش نپندارم
خلاص از چنگل شاهین میسر نیست تیهو را.
یغما.
، جایی را گویند در صحرا که آب در آن جمع شود و عرب غدیر خوانند. (برهان) (از آنندراج) (از انجمن آرا). غدیر و جایی در صحرا که آب درآن جمع گردد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
پسر وسپازین و امپراتور روم از 79 تا 81 میلادی بودو به ’خوشی های نوع انسان’ ملقب گردید، او بهترین فرمانروا برای مردم بود، او در روزی که نتوانست خدمتی به مردم کند گفت: ’عمرم به بیهودگی گذشت’ او در دوران امپراتوری پدرش (از سال 71 میلادی) با نمایندگان مجلس متحد شد، او اورشلیم را در سال 70 میلادی تصرف و ویران کرد، از حوادث دوران حکومت او آتشفشان کوه وزوو در سال 79 میلادی است که در یک شب هرکولانوم و پمپئی از بین رفتند، (از لاروس)، رجوع به تاریخ مغول اقبال ص 119و قاموس الاعلام ترکی و ایران باستان ج 1 ص 80 و ج 3 ص 2086، 2342، 1455، 2588 و فرهنگ فارسی معین شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تیهو
تصویر تیهو
پرنده ای شبیه کبک ولی از آن کوچکتر و گوشتش لذیذتر میباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیو
تصویر تیو
توان و طاقت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیتو
تصویر سیتو
((سَ یِّ ئَ))
سازمان پیمان آسیای جنوب غربی یا پیمان مانیل. این پیمان در سال 1954 بین دولت های امریکا، استرالیا، بریتانیا، پاکستان، تایلند، فرانسه، فیلیپین و نیوزلند در مانیل پایتخت فیلیپین بسته شد. هدف این پیمان همکاری اقتصادی و نظامی بوده است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تیتر
تصویر تیتر
عنوان، عیارسنجی (شیمی)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تیهو
تصویر تیهو
((تِ))
پرنده ای است مانند کبک که کمی از آن کوچکتر است، ولی گوشتش خوشمزه تر است. رنگ پرهایش خاکستری مایل به زرد و زیر بال هایش سیاه است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تاتو
تصویر تاتو
اسب کوتوله پر یال و دم بریده
فرهنگ فارسی معین
نوعی پستاندار که بدنش مانند حلقه های زره از فلس پوشیده شده است و در آمریکای جنوبی دیده می شود
فرهنگ فارسی معین
پاپیچ، ساق بند، کشک
فرهنگ گویش مازندرانی
آبکی
فرهنگ گویش مازندرانی
آویزان، آویخته، تاب خوردن، آویزان شدن، تلوتلو آویزه
فرهنگ گویش مازندرانی
آب گل آلود
فرهنگ گویش مازندرانی
این واژه در قرون گذشته در گیلان و قبل از آن که واژه ترکی (خانم)
فرهنگ گویش مازندرانی
از مناطق کوهستانی و ییلاقی شاه کوه و ساور استرآباد
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی در حومه ی نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی