مرغ آبی است، (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 418)، طیطوی، مرغی آبی است، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : پادشا سیمرغ دریا را ببرد خانه و بچه بدان تیتو سپرد، رودکی (از لغت فرس اسدی ایضاً)
مرغ آبی است، (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 418)، طیطوی، مرغی آبی است، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : پادشا سیمرغ دریا را ببرد خانه و بچه بدان تیتو سپرد، رودکی (از لغت فرس اسدی ایضاً)
دهی است از دهستان میرده بخش مرکزی شهرستان سقز، واقع در 22 هزارگزی باختر سقز با 100 تن سکنه، آب آن از چشمه و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی است از دهستان میرده بخش مرکزی شهرستان سقز، واقع در 22 هزارگزی باختر سقز با 100 تن سکنه، آب آن از چشمه و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
مرغ سنگ خوار که بیشتر سنگ ریزه خورد. (فرهنگ رشیدی). نام پرنده ای است که بیشتر سنگ ریزه خورد، و آن را سنگخوارک گویند، و در فرهنگها بعد از ’یا’، ’تا’ آورده اند و برهان بعد ’یا’ به جای تای مثناه فوقانی بای موحدۀ تحتانی آورده و گفته مرغی است... (آنندراج) (انجمن آرا). رجوع به کیبو شود
مرغ سنگ خوار که بیشتر سنگ ریزه خورد. (فرهنگ رشیدی). نام پرنده ای است که بیشتر سنگ ریزه خورد، و آن را سنگخوارک گویند، و در فرهنگها بعد از ’یا’، ’تا’ آورده اند و برهان بعدِ ’یا’ به جای تای مثناه فوقانی بای موحدۀ تحتانی آورده و گفته مرغی است... (آنندراج) (انجمن آرا). رجوع به کیبو شود
پایتخت کشور جمهوری ’اکوادور’ در امریکای جنوبی است که بر سلسله جبال آند و در ارتفاع 1850 گزی و در دامنۀ آتش فشان ’پیشن شا’ واقع است و 401800 تن سکنه دارد. این شهر دارای دانشگاه و رصدخانه و کتابخانه و کلیسای کهن است. (از لاروس) (از وبستر)
پایتخت کشور جمهوری ’اکوادور’ در امریکای جنوبی است که بر سلسله جبال آند و در ارتفاع 1850 گزی و در دامنۀ آتش فشان ’پیشن شا’ واقع است و 401800 تن سکنه دارد. این شهر دارای دانشگاه و رصدخانه و کتابخانه و کلیسای کهن است. (از لاروس) (از وبستر)
مرغزاری طویل و عریض است که شش فرسنگ در سه فرسنگ مساحت دارد و میان کرج و گرهرود و همدان و ساوه واقع بوده است، رجوع به نزهه القلوب چ گای لیسترنج ج 3 صص 69- 195 و 221 و مدخل قبل شود
مرغزاری طویل و عریض است که شش فرسنگ در سه فرسنگ مساحت دارد و میان کرج و گرهرود و همدان و ساوه واقع بوده است، رجوع به نزهه القلوب چ گای لیسترنج ج 3 صص 69- 195 و 221 و مدخل قبل شود
اسبی از نوع خرد و کوتاه با موی ویال دراز و موهای بلند بر تن و مؤلف آنرا در بلاد بالکان بسیار دیده است خاصه در رومانی. بر ذون و اوستور و اسب تاتاری است. (منتهی الارب). فبعث ولده محمداً لیأتی به فقبص علیه و اتاه به راکباً علی تتو (بتایین مثناتین اولاهما مفتوحه و الثانیه مضمومه و هوالبرذون. (ابن بطوطه) جانوری که در حمامها و جز آن متکون شود و بتازی ابن وردان گویند، (ناظم الاطباء)
اسبی از نوع خرد و کوتاه با موی ویال دراز و موهای بلند بر تن و مؤلف آنرا در بلاد بالکان بسیار دیده است خاصه در رومانی. بر ذون و اوستور و اسب تاتاری است. (منتهی الارب). فبعث ولده محمداً لیأتی به فقبص علیه و اتاه به راکباً علی تتو (بتایین مثناتین اولاهما مفتوحه و الثانیه مضمومه و هوالبرذون. (ابن بطوطه) جانوری که در حمامها و جز آن متکون شود و بتازی ابن وردان گویند، (ناظم الاطباء)
مرغ، مرغ خانگی و خروس در زبان اطفال، کلمه ایست که مرغان را بدان خوانند برای دانه خوردن و جز آن، تی تی، آوازی که بدان مرغ رابه دانه چیدن خوانند، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
مرغ، مرغ خانگی و خروس در زبان اطفال، کلمه ایست که مرغان را بدان خوانند برای دانه خوردن و جز آن، تی تی، آوازی که بدان مرغ رابه دانه چیدن خوانند، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
چیزهائی که بر روی یکدیگر واقع شده و همدیگررا احاطه نماید، مانند پرده های پیاز، (ناظم الاطباء)، پرده پرده، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : لختی گهر سرخ در آن حقه نهاده توتو سلب زرد بر آن روی فتاده، منوچهری (از یادداشت ایضاً)
چیزهائی که بر روی یکدیگر واقع شده و همدیگررا احاطه نماید، مانند پرده های پیاز، (ناظم الاطباء)، پرده پرده، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : لختی گهر سرخ در آن حقه نهاده توتو سلب زرد بر آن روی فتاده، منوچهری (از یادداشت ایضاً)
پرنده ای است شبیه به کبک لیکن از کبک کوچکتر است و معرب آن تیهوج باشد با زیادتی جیم. (برهان). مرغکی است خردتر از گنجشک (؟) که آن را سوسک و شاشک و شوشک و شیشو و تموشک نیز گویند به تعریبش تیهوج خوانند. (شرفنامۀ منیری). مرغی است معروف. (آنندراج)... طائری است مشابه به کبک، لیکن کوچکتر از او و این طائر مخصوص ولایتی است و در هندوستان نباشد مگر آنکه از آنجا آرند، چنانکه... از کابل آورده بود و مؤلف در دهلی آن را دیده و تیهوج معرب آن است... مؤلف گوید: ظاهراً به هندی آن را لواء نامند. (غیاث اللغات). نام پرنده ای شبیه به کبک و کوچکتر از آن که شیشو نیز گویند. (ناظم الاطباء). فرفور. (صحاح الفرس از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). طیهوج. (دهار). ضرّیس. طیهوج. مرغی است بزرگتر از سار و خردتر از کبوتر و گوشتی نهایت لطیف و خوش طعم دارد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). پهلوی ’تیهوک’، معرب آن تیهوج و طیهوج، در اورامانی ’تهو’... پرنده ای از نوع کبک که در اروپا و آسیا بسیار است و گوشت لذیذی دارد. (از حاشیۀ برهان چ معین) : بدوان از بر خویش و بپران از کف خویش بر آهوبچه یوز و برتیهوبچه باز. منوچهری. تیهو به دهن شاخ گیایی دارد و آهو به دهن درون گل رنگ به رنگ. منوچهری. گل سرخ و پر تیهو، گل زرد و پر نارو به شعر عشق این هردو کنند این هردو تن دعوی. منوچهری. دل تیهو از چنگ طغرل بداغ رباینده باز از دل میغ ماغ. اسدی. چو آهو و خرگوش یابد عقاب نیارد به دراج و تیهو شتاب. اسدی. نباشد سوی چینه آهنگ ساز نه تیهوسوی گوش آید فراز. اسدی (گرشاسب نامه ص 68). بنشان ز سرت خمار و خود بنشین حیران چو به چنگ باز در، تیهو. ناصرخسرو. تیهو گفتابه است سبزه ز سوسن از آنک فاتحۀ صحف باغ اوست گه فتح باب. خاقانی. ز رشک آن خروس آتشین تاج گهی تیهو برآتش گاه دراج. نظامی. ز عدلش باز با تیهو شده خویش به یک جا آب خورده گرگ با میش. نظامی. ز تیهو و دراج و کبک و تذرو نیابی تهی سایۀ بید و سرو. نظامی. شیر این سو پیش آهو سر نهد باز اینجا نزد تیهو پر نهد. مولوی. مرا که عزلت عنقا گرفتمی همه عمر چنان اسیر گرفتی که باز تیهو را. سعدی. دل یغما رهد از چنبر زلفش نپندارم خلاص از چنگل شاهین میسر نیست تیهو را. یغما. ، جایی را گویند در صحرا که آب در آن جمع شود و عرب غدیر خوانند. (برهان) (از آنندراج) (از انجمن آرا). غدیر و جایی در صحرا که آب درآن جمع گردد. (ناظم الاطباء)
پرنده ای است شبیه به کبک لیکن از کبک کوچکتر است و معرب آن تیهوج باشد با زیادتی جیم. (برهان). مرغکی است خردتر از گنجشک (؟) که آن را سوسک و شاشک و شوشک و شیشو و تموشک نیز گویند به تعریبش تیهوج خوانند. (شرفنامۀ منیری). مرغی است معروف. (آنندراج)... طائری است مشابه به کبک، لیکن کوچکتر از او و این طائر مخصوص ولایتی است و در هندوستان نباشد مگر آنکه از آنجا آرند، چنانکه... از کابل آورده بود و مؤلف در دهلی آن را دیده و تیهوج معرب آن است... مؤلف گوید: ظاهراً به هندی آن را لواء نامند. (غیاث اللغات). نام پرنده ای شبیه به کبک و کوچکتر از آن که شیشو نیز گویند. (ناظم الاطباء). فرفور. (صحاح الفرس از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). طیهوج. (دهار). ضُرَّیس. طیهوج. مرغی است بزرگتر از سار و خردتر از کبوتر و گوشتی نهایت لطیف و خوش طعم دارد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). پهلوی ’تیهوک’، معرب آن تیهوج و طیهوج، در اورامانی ’تهو’... پرنده ای از نوع کبک که در اروپا و آسیا بسیار است و گوشت لذیذی دارد. (از حاشیۀ برهان چ معین) : بدوان از بر خویش و بپران از کف خویش بر آهوبچه یوز و برتیهوبچه باز. منوچهری. تیهو به دهن شاخ گیایی دارد و آهو به دهن درون گل رنگ به رنگ. منوچهری. گل سرخ و پر تیهو، گل زرد و پر نارو به شعر عشق این هردو کنند این هردو تن دعوی. منوچهری. دل تیهو از چنگ طغرل بداغ رباینده باز از دل میغ ماغ. اسدی. چو آهو و خرگوش یابد عقاب نیارد به دراج و تیهو شتاب. اسدی. نباشد سوی چینه آهنگ ساز نه تیهوسوی گوش آید فراز. اسدی (گرشاسب نامه ص 68). بنشان ز سرت خمار و خود بنشین حیران چو به چنگ باز در، تیهو. ناصرخسرو. تیهو گفتابه است سبزه ز سوسن از آنک فاتحۀ صحف باغ اوست گه فتح باب. خاقانی. ز رشک آن خروس آتشین تاج گهی تیهو برآتش گاه دراج. نظامی. ز عدلش باز با تیهو شده خویش به یک جا آب خورده گرگ با میش. نظامی. ز تیهو و دراج و کبک و تذرو نیابی تهی سایۀ بید و سرو. نظامی. شیر این سو پیش آهو سر نهد باز اینجا نزد تیهو پر نهد. مولوی. مرا که عزلت عنقا گرفتمی همه عمر چنان اسیر گرفتی که باز تیهو را. سعدی. دل یغما رهد از چنبر زلفش نپندارم خلاص از چنگل شاهین میسر نیست تیهو را. یغما. ، جایی را گویند در صحرا که آب در آن جمع شود و عرب غدیر خوانند. (برهان) (از آنندراج) (از انجمن آرا). غدیر و جایی در صحرا که آب درآن جمع گردد. (ناظم الاطباء)
پسر وسپازین و امپراتور روم از 79 تا 81 میلادی بودو به ’خوشی های نوع انسان’ ملقب گردید، او بهترین فرمانروا برای مردم بود، او در روزی که نتوانست خدمتی به مردم کند گفت: ’عمرم به بیهودگی گذشت’ او در دوران امپراتوری پدرش (از سال 71 میلادی) با نمایندگان مجلس متحد شد، او اورشلیم را در سال 70 میلادی تصرف و ویران کرد، از حوادث دوران حکومت او آتشفشان کوه وزوو در سال 79 میلادی است که در یک شب هرکولانوم و پمپئی از بین رفتند، (از لاروس)، رجوع به تاریخ مغول اقبال ص 119و قاموس الاعلام ترکی و ایران باستان ج 1 ص 80 و ج 3 ص 2086، 2342، 1455، 2588 و فرهنگ فارسی معین شود
پسر وسپازین و امپراتور روم از 79 تا 81 میلادی بودو به ’خوشی های نوع انسان’ ملقب گردید، او بهترین فرمانروا برای مردم بود، او در روزی که نتوانست خدمتی به مردم کند گفت: ’عمرم به بیهودگی گذشت’ او در دوران امپراتوری پدرش (از سال 71 میلادی) با نمایندگان مجلس متحد شد، او اورشلیم را در سال 70 میلادی تصرف و ویران کرد، از حوادث دوران حکومت او آتشفشان کوه وزوو در سال 79 میلادی است که در یک شب هرکولانوم و پمپئی از بین رفتند، (از لاروس)، رجوع به تاریخ مغول اقبال ص 119و قاموس الاعلام ترکی و ایران باستان ج 1 ص 80 و ج 3 ص 2086، 2342، 1455، 2588 و فرهنگ فارسی معین شود
سازمان پیمان آسیای جنوب غربی یا پیمان مانیل. این پیمان در سال 1954 بین دولت های امریکا، استرالیا، بریتانیا، پاکستان، تایلند، فرانسه، فیلیپین و نیوزلند در مانیل پایتخت فیلیپین بسته شد. هدف این پیمان همکاری اقتصادی و نظامی بوده است
سازمان پیمان آسیای جنوب غربی یا پیمان مانیل. این پیمان در سال 1954 بین دولت های امریکا، استرالیا، بریتانیا، پاکستان، تایلند، فرانسه، فیلیپین و نیوزلند در مانیل پایتخت فیلیپین بسته شد. هدف این پیمان همکاری اقتصادی و نظامی بوده است