فصیح، ویژگی آنکه خوب سخن بگوید و کلامش بدون ابهام باشد، همراه با شیدایی، برای مثال گشتم از یمن مدحت شه دین / در سخن بس تبستغ و شیوا (منجیک - شاعران بی دیوان - ۲۱۹)
فصیح، ویژگی آنکه خوب سخن بگوید و کلامش بدون ابهام باشد، همراه با شیدایی، برای مِثال گشتم از یمن مدحت شه دین / در سخن بس تبستغ و شیوا (منجیک - شاعران بی دیوان - ۲۱۹)
زبان کودکان، زبان کودکانه، سخن گفتن مانند کودکان، برای مثال بهر طفلی نو پدر تی تی کند / گرچه عقلش هندسۀ گیتی کند (مولوی - ۳۱۵)، هر نوع کلوچه و مانند آنکه از خمیر به شکل جانوران برای اطفال درست کنند
زبان کودکان، زبان کودکانه، سخن گفتن مانند کودکان، برای مِثال بهر طفلی نو پدر تی تی کند / گرچه عقلش هندسۀ گیتی کند (مولوی - ۳۱۵)، هر نوع کلوچه و مانند آنکه از خمیر به شکل جانوران برای اطفال درست کنند
جلدکاری و توانائی و باقوتی در کار. (ناظم الاطباء). زبردستی و ظلم و ستمگری. (از فهرست ولف) : چو خاقان جهان بستد از یزدگرد ببد تیزدستی برآوردگرد. (شاهنامه چ بروخیم ج 8 ص 2442). به تیزدستی نار و، به کندپائی خاک به خاکپاشی باد و به بادساری آب. خاقانی. رجوع به تیزدست و تیز و دیگر ترکیبهای آن شود
جلدکاری و توانائی و باقوتی در کار. (ناظم الاطباء). زبردستی و ظلم و ستمگری. (از فهرست ولف) : چو خاقان جهان بستد از یزدگرد ببد تیزدستی برآوردگرد. (شاهنامه چ بروخیم ج 8 ص 2442). به تیزدستی نار و، به کندپائی خاک به خاکپاشی باد و به بادساری آب. خاقانی. رجوع به تیزدست و تیز و دیگر ترکیبهای آن شود
امروزه آن را سویتیسک گویند شهری در روسیه (لیتوانی)، در ساحل نیه مون واقع است و 50000 تن سکنه دارد و دارای صنایع فلزسازی است، در 8 ژوئیه 1807 میلادی معاهده ای بین ناپلئون اول و الکساندر اول پادشاه روسیه درآنجا منعقد شد و همین معاهده سبب شد که ناپلئون برخلاف وعده های خود به فتح علیشاه مبنی بر تربیت افواج و تقویت عساکر ایرانی بوسیلۀ اسلحه و مهمات رفتار کردو ژنرال گاردان را که قبلاً بدین منظور به ایران فرستاده بود بازخواند، (از فرهنگ فارسی معین)، رجوع به لاروس و دایره المعارف فارسی ذیل کلمه تیلزیت شود
امروزه آن را سویتیسک گویند شهری در روسیه (لیتوانی)، در ساحل نیه مون واقع است و 50000 تن سکنه دارد و دارای صنایع فلزسازی است، در 8 ژوئیه 1807 میلادی معاهده ای بین ناپلئون اول و الکساندر اول پادشاه روسیه درآنجا منعقد شد و همین معاهده سبب شد که ناپلئون برخلاف وعده های خود به فتح علیشاه مبنی بر تربیت افواج و تقویت عساکر ایرانی بوسیلۀ اسلحه و مهمات رفتار کردو ژنرال گاردان را که قبلاً بدین منظور به ایران فرستاده بود بازخواند، (از فرهنگ فارسی معین)، رجوع به لاروس و دایره المعارف فارسی ذیل کلمه تیلزیت شود
شابستی علی بن احمد یا محمد، مکنی به ابوالحسن از مشاهیر ادبا و در مصر ندیم و کتابدار عزیز بن معز از ملوک فاطمیه بوده و از تألیفات او است: 1- التخویف 2- التوقیف 3- الدیارات که حاوی اخبار و وقایع و اشعار مصر و عراق و شام و جزیره میباشد. 4- مراتب الفقهاء 5- الیسر و العسر و در سال 390 یا 399 هجری قمری درگذشت. (ریحانه الادب محمدعلی تبریزی مدرس ج 2)
شابستی علی بن احمد یا محمد، مکنی به ابوالحسن از مشاهیر ادبا و در مصر ندیم و کتابدار عزیز بن معز از ملوک فاطمیه بوده و از تألیفات او است: 1- التخویف 2- التوقیف 3- الدیارات که حاوی اخبار و وقایع و اشعار مصر و عراق و شام و جزیره میباشد. 4- مراتب الفقهاء 5- الیسر و العسر و در سال 390 یا 399 هجری قمری درگذشت. (ریحانه الادب محمدعلی تبریزی مدرس ج 2)
بی چیزی. فقر. نداری. حالت تهیدست: دو گوش و دو پای من آهوگرفت تهیدستی و سال نیرو گرفت. فردوسی. تهیدستی و ایمن از درد و رنج بسی بهتر از بیم با ناز و گنج. اسدی. چرا امروز چیزی بازپس ننهی چرا نندیشی از بیم تهیدستی. ناصرخسرو. چو آید رنج باشد، چون شود رنج تهیدستی شرف دارد بدین گنج. نظامی. بمرد از تهیدستی آزادمرد ز پهلوی مسکین شکم پر نکرد. سعدی (بوستان). مشو اززیردست خویش ایمن در تهیدستی که خون شیشه را نوشید جام آهسته آهسته. صائب. رجوع به تهیدست و تهی و دیگر ترکیبهای این کلمه شود
بی چیزی. فقر. نداری. حالت تهیدست: دو گوش و دو پای من آهوگرفت تهیدستی و سال نیرو گرفت. فردوسی. تهیدستی و ایمن از درد و رنج بسی بهتر از بیم با ناز و گنج. اسدی. چرا امروز چیزی بازپس ننهی چرا نندیشی از بیم تهیدستی. ناصرخسرو. چو آید رنج باشد، چون شود رنج تهیدستی شرف دارد بدین گنج. نظامی. بمرد از تهیدستی آزادمرد ز پهلوی مسکین شکم پر نکرد. سعدی (بوستان). مشو اززیردست خویش ایمن در تهیدستی که خون شیشه را نوشید جام آهسته آهسته. صائب. رجوع به تهیدست و تهی و دیگر ترکیبهای این کلمه شود
جلدی و چابکی. (برهان). جلدی و چالاکی و چابکی. (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). ماهری. (ناظم الاطباء) : بی باده از این سمند سرمستی بین وز کوه به جنب رفعتش پستی بین از بحر کند به خشک لعلی معبر در فن سبک رویش تردستی بین. ظهوری (از آنندراج). زاهدان خشک می ترسند از برق فنا ما بر این آتش ز تردستی کباب افکنده ایم. صائب (از آنندراج). ، شعبده یا قسمتی از آن، و عرب آنرا خفّه گوید و عامل مهم در آن چستی و جلدی کار مشعبد است که با سرعت عمل حقیقت را از بیننده منع کنند. شعبده بازی. چشم بندی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تردست شود
جلدی و چابکی. (برهان). جلدی و چالاکی و چابکی. (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). ماهری. (ناظم الاطباء) : بی باده از این سمند سرمستی بین وز کوه به جنب رفعتش پستی بین از بحر کند به خشک لعلی معبر در فن سبک رویش تردستی بین. ظهوری (از آنندراج). زاهدان خشک می ترسند از برق فنا ما بر این آتش ز تردستی کباب افکنده ایم. صائب (از آنندراج). ، شعبده یا قسمتی از آن، و عرب آنرا خِفّه گوید و عامل مهم در آن چستی و جلدی کار مشعبد است که با سرعت عمل حقیقت را از بیننده منع کنند. شعبده بازی. چشم بندی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تردست شود
نام قصبه ای به رومانیا در مرکز ایالت آرجیش، واقعدر 106 هزارگزی شمال غربی بخارست در نزدیکی ساحل راست نهر آرجیش و بر خط آهنی که از این شهر به ازلانتینه رود واقع است. هر سال یک بازار مکاری در این مکان دائر شود و تجارت آن کلی است. (قاموس الاعلام ترکی)
نام قصبه ای به رومانیا در مرکز ایالت آرجیش، واقعدر 106 هزارگزی شمال غربی بخارست در نزدیکی ساحل راست نهر آرجیش و بر خط آهنی که از این شهر به ازلانتینه رود واقع است. هر سال یک بازار مکاری در این مکان دائر شود و تجارت آن کلی است. (قاموس الاعلام ترکی)
عدم فنا: مقابل هستی: (ای دل مباش یک دم خالی ز عشق و مستی وانگه برو که رستی از نیستی و هستی) (حافظ. 302)، بی چیزی فقر: (نیستی راست صابری شاکر در خدا داده حاتمی دگرست)
عدم فنا: مقابل هستی: (ای دل مباش یک دم خالی ز عشق و مستی وانگه برو که رستی از نیستی و هستی) (حافظ. 302)، بی چیزی فقر: (نیستی راست صابری شاکر در خدا داده حاتمی دگرست)