جدول جو
جدول جو

معنی تکنه - جستجوی لغت در جدول جو

تکنه(تَ نَ)
طشتک چوبی. در بصره نوعی کشتی. (از دزی ج 1 ص 149)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تنکه
تصویر تنکه
شلوار کوتاه که تا سر زانو باشد، زیرشلواری کوتاه مردانه، شلوار کوتاه زنانه، قسمت پایین در و پنجره که از تخته ساخته می شود، قطعۀ فلز نازک و پهن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چکنه
تصویر چکنه
خرده مالک، آب، ملک یا گله ای که چند مالک داشته باشد، گله ای که هر یک از روستاییان چند گوسفند در آن داشته باشند، چوپانی که گلۀ گوسفند متعلق به روستاییان را بچراند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تشنه
تصویر تشنه
انسان یا حیوان که احتیاج به نوشیدن آب دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تکیه
تصویر تکیه
پشت دادن به چیزی، پشت خود را به چیزی نهادن، محل وسیع برای روضه خوانی و عزاداری، جای نگه داری مستمندان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تانه
تصویر تانه
تار، رشته، نخ، رشتۀ باریک، تاه، تان، تاره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تلنه
تصویر تلنه
تلنگ، خواهش، آرزو، حاجت، نیاز، گدایی، زه، زهوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تکمه
تصویر تکمه
وسیله ای کوچک از جنسی سخت که برای بستن شکاف جامه یا تزیین آن به کار می رود مثلاً در دعوای دیروز تکمۀ یقه اش کنده شده بود،
وسیلۀ کوچکی که برای روشن وخاموش کردن وسایل برقی به کار می رود مثلاً تکمۀ زنگ اخبار،
هر برجستگی گوی مانند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آکنه
تصویر آکنه
جوشی که در جوانی بر صورت پیدا شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آکنه
تصویر آکنه
آنچه با آن درون چیزی را پر کنند، پشم یا پنبه که درون لحاف یا تشک یا جامه کنند، آکنش، آگنش، برای مثال شد زمستان و ز جودت بنه ای می خواهم / ابره و آستر و آکنه ای می خواهم (سوزنی - لغتنامه - آکنه)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سکنه
تصویر سکنه
ساکنان، محل پیوستگی گردن و سر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکنه
تصویر شکنه
کرشمه، عشوه، غنج و دلال
فرهنگ فارسی عمید
(کَ کِ نَ / نِ)
یک قسمت از مال الاجارۀ زراعت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ کَنْ نِهْ)
رسیده به کنه و پایان چیزی. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تکنی
تصویر تکنی
بر نام یابی (برنام لقب کنیه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکنه
تصویر شکنه
کرشمه، عشوه
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه از پشم و پنبه و لاس و پر جز آن میان ابره و آستر قبا و لحاف و نهانین و مانند آن کنند حشو آکین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دکنه
تصویر دکنه
خاکستری تیره از رنگ ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تینه
تصویر تینه
آب دهان، تازه و تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترنه
تصویر ترنه
ترکی کلنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشنه
تصویر تشنه
کسی که میل و خواهش نوشیدن آب داشته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکنف
تصویر تکنف
گرد گیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکیه
تصویر تکیه
پشت به چیزی گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سکنه
تصویر سکنه
کسانی که در جائی ساکن شده و جای و مقام گزیده اند، مردم صحرا نشین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تانه
تصویر تانه
تاری که جولاهگان برای بافتن مهیا کنند مقابل پود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پکنه
تصویر پکنه
چاق و کوتاه قد، کوتاه قد و کلفت وسر و ته یکی
فرهنگ لغت هوشیار
شلوار کوتاه (تاسر زانو) قسمت پائین در و پنجره که از تخته ساخته میشود
فرهنگ لغت هوشیار
هاژی سرگشتگی گوی گریبان و هر نوع جامه پولک دگمه، آلتی کوچک که با فشار دادن آن زنگ اخبار بصدا در آید و یا ماشینی بکارافتد دگمه، برجستگیهای زیرزمین برخی از رستنیها ساقه های غده یی زیر زمینی (مانند سیب زمینی) توبرکول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلنه
تصویر تلنه
حاجت و خواهش و نیاز و ضرورت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکنس
تصویر تکنس
تاژ نشینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکنع
تصویر تکنع
درآویختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکند
تصویر تکند
آشیانه مرغ خانگی لانه مرغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکانه
تصویر تکانه
شوک، ضربه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آکنه
تصویر آکنه
رخجوش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تکیه
تصویر تکیه
پشت دادن
فرهنگ واژه فارسی سره