- تکلان
- اوستامی، پشتیبانی سپردن کار خود بدیگری تفویض کردن امراعتماد کردن، تفویض امر. اعتماد
معنی تکلان - جستجوی لغت در جدول جو
- تکلان ((تَ))
- اعتماد کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مرد نیکو سخن و فصیح کلام
یونانی سنگی برابر با شست منه پارسی مغولی تاراج
تاراج
واحد اندازه گیری وزن در یونان باستان، واحد پول در یونان باستان
واحد اندازه گیری وزن در یونان باستان، واحد پول در یونان باستان
تاراج
واحد وزنی در یونان قدیم
پرنده ای شکاری از نوع باز به رنگ سیاه یا زرد و دارای چنگال های قوی و منقار خمیده
تکه ای چوب گرد که سیخی از میان آن گذرانیده و با آن پشم یا پنبه می ریسند، آلت نخ تابی
عظیم
چاق
جنبش و حرکت
چاق، بسیار فربه، تنومند
حرکت، جنبش، لرز
تکان خوردن: جنبیدن، لرزیدن
تکان دادن: حرکت دادن، جنباندن
تکان خوردن: جنبیدن، لرزیدن
تکان دادن: حرکت دادن، جنباندن
بزرگ، گنده، تناور، برای مثال گفت می ترسیدم ای مرد کلان / خود همان آمد همان آمد همان (مولوی - ۸۲۲)