تکلان تکلان اوستامی، پشتیبانی سپردن کار خود بدیگری تفویض کردن امراعتماد کردن، تفویض امر. اعتماد فرهنگ لغت هوشیار
تکلان تکلان عجزنمایی و کارسپردگی بر دیگری. اسم است توکل را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). اعتماد و توکل. (غیاث اللغات) (آنندراج). اسم است از اتکال بمعنی اعتماد و تفویض. (از اقرب الموارد) : و هو المستعان و علیه التکلان. (گلستان). رجوع به اتکال و توکل شود لغت نامه دهخدا
ترلان ترلان پرنده ای شکاری از نوع باز به رنگ سیاه یا زرد و دارای چنگال های قوی و منقار خمیده فرهنگ فارسی عمید