جدول جو
جدول جو

معنی تکریتی - جستجوی لغت در جدول جو

تکریتی
(تَ)
منسوب است به تکریت که شهرکی بزرگست و دژ استواری دارد در سی فرسخی بغداد. (از انساب سمعانی). رجوع به تکریت شود
لغت نامه دهخدا
تکریتی
(تَ)
عبدالله بن علی بن رفاعی بن محمد عبید بن علی البناء التکریتی ثم البغدادی. وی در حدود سال 1211 هجری قمری درگذشت. او راست: خمره الکؤس لحیاه النفوس در مناقب شیخ عبدالله عیدروس. و الرحله المترجمه فی الایام المحترمه. (از اسماء المؤلفین ج 1 ص 487)
یحیی بن ابی السعادات بن سعدالله بن الحسین بن ابی تمام مکنی به ابوالفتوح. از قضات است. بسال 531 هجری قمری متولد شد و در سال 618 درگذشت. سبکی در طبقات الشافعیه گوید وی احادیثی جعل کرده است. (از اسماء المؤلفین ج 2 ص 522)
عبدالسلام بن یحیی بن القاسم بن المفرج. متوفی بسال 675 هجری قمری است و بنا بر قول صاحب فوات الوفیات او را تصانیفی است. (از اسماء المؤلفین ج 1 ص 570)
عبدالله بن علی سوید بغدادی مکنی به ابومحمد که در سال 584 هجری قمری در گذشت. او راست تاریخ تکریت. (از اسماء المؤلفین ج 1 ص 457). رجوع به عبدالله شود
لغت نامه دهخدا
تکریتی
(تِ)
تیره ای از شعبه شیبانی ایل عرب، ازایلات خمسۀ فارس. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 87)
لغت نامه دهخدا
تکریتی
شهری بزرگ در سی فرسخی بغداد
تصویری از تکریتی
تصویر تکریتی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عاریتی
تصویر عاریتی
عاریت، کنایه از آنچه ناپایدار باشد و دوام و بقا نداشته باشد، برای مثال به عمر عاریتی اعتماد هیچ مکن / که پنج روز دگر می رود به استعجال (سعدی۲ - ۶۵۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاریکی
تصویر تاریکی
تیرگی، سیاهی، ظلمت، جای تاریک، کنایه از پیچیدگی، کنایه از گمراهی، کنایه از ناراحتی، افسردگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تبریزی
تصویر تبریزی
از مردم تبریز، تهیه شده در تبریز،
در علم زیست شناسی سپیدار، درختی راست و بلند که پوست و چوب آن سفید است و در اغلب نقاط ایران می روید و بلندیش تا ۲۰ متر می رسد، چون تنه اش راست و صاف و بلند است در کارهای نجاری و ساختن سقف خانه ها و تیر و ستون چوبی به کار می رود، سفیدار، سفیددار، اسفیدار، پلت، پلخدار، سفیدپلت
فرهنگ فارسی عمید
(تَ / تِ)
شهری است، نامیدند آن را بنام تکریت دختر وائل. (منتهی الارب). شهری است به اقلیم چهارم قلعه ای محکم دارد که از بناهای اردشیربابکان است و در سی فرسخی بغداد واقع است بر غربی دجله منسوب به تکریت بنت وائل، خواهر بکر بن وائل که دیاربکر به او منسوب است و بعضی آنرا از دیار عراق عرب و برخی از ارمنیه شمارند. (انجمن آراء) (آنندراج). شهری در الجزیره بین النهرین. (ناظم الاطباء). شهری است بر حد میان جزیره و عراق. آبادان و خرم و با نعمت. (حدود العالم). شهریست میان موصل و بغداد و به بغداد نزدیک تر است و تا بغداد سی فرسنگ فاصله دارد و قلعۀ محکمی در آنجا هست که بر ساحل غربی دجله واقع وبر دجله مشرف است... و این قلعه را نخست شاپوربن اردشیر بنا نهاد... (از معجم البلدان). رجوع به تاریخ گزیده ص 177 و 450 و حبیب السیر و مراصد الاطلاع و تاریخ مغول اقبال ص 145 و 457 و الاوراق و عیون الاخبار و تاریخ جهانگشای جوینی ج 2 ص 155 و نزهه القلوب ص 28 و 36و 49 و 50 و مجمل التواریخ ص 274 و 393 و 410 و قاموس الاعلام ترکی و اخبار دولت سلجوقی ص 121 و 131 شود
لغت نامه دهخدا
تیرگی سیاهی ظلمت، گرفتگی در هم فرو رفتن خطوط چهره بر اثر خشم و غم خشمگین شدن، جهل نادانی بی خبری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کبریتی
تصویر کبریتی
گوگردی زرد چرک از رنگ ها، راهراه در بافت پارچه
فرهنگ لغت هوشیار
سپنجی گذ ران و باری منسوب به عاریت، آن چه به عاریت ستانند، آن چه را که بقا نباشد چون زندگی
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به تبریز از مردم تبریز اهل تبریز، درختی از تیره بیدکه تنه آن مستقیم رشد میکند و کم شاخه است ازین جهت تنه این درخت مصارف مختلف دارد و بعنوان تیر چوبی برای پوشش بامها مورد استفاده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاریخی
تصویر تاریخی
منسوب به تاریخ: جنبه تاریخی داستان تاریخی، قابل درج در تاریخ: (این واقعه تاریخی است)
فرهنگ لغت هوشیار
گرزشی کیفر برای بزه های کوچک منسوب به تکدیر یا حبس تکدیری. حبس برای بزه های کوچک از دو تا ده روز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشریحی
تصویر تشریحی
توضیحی تبیینی، مربوط بعلم تشریح وابسته به بکالبد شکافی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشریعی
تصویر تشریعی
مربوط به تشریع وابسته بشریعت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحریری
تصویر تحریری
نویسایی منسوب و مربوط به تحریر (نوشتن نگاشتن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقریبی
تصویر تقریبی
احتمالی، نزدیک به حقیقت و تخمینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبریزی
تصویر تبریزی
اهل تبریز، درختی شبه صنوبر با تنه راست و بلند که رنگ پوست و چوبش سفید می باشد و بلندی اش تا 20 متر می رسد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تزریقی
تصویر تزریقی
معتاد، کسی که مواد مخدر را به وسیله سرنگ داخل رگ خود می کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عاریتی
تصویر عاریتی
ناپایدار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تاریخی
تصویر تاریخی
قدیمی، بسیار قدیمی، سزاوار ثبت شدن در تاریخ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تاریکی
تصویر تاریکی
تیرگی، سیاهی، گرفتگی چهره در اثر خشم یا اندوه، جهل، نادانی، بی خبری، آشفتگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عاریتی
تصویر عاریتی
کسانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تاریکی
تصویر تاریکی
ظلمات
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تقریبی
تصویر تقریبی
کمابیش، کم و بیش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تدریجی
تصویر تدریجی
Gradual
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تخریبی
تصویر تخریبی
Destructive
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تعریفی
تصویر تعریفی
Complimentary, Flattering
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تحریکی
تصویر تحریکی
Stimulating, Stirring
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تاریکی
تصویر تاریکی
Bleakness, Darkness, Gloominess, Murkiness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تاریخی
تصویر تاریخی
Historical
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ترکیبی
تصویر ترکیبی
Compound
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تکراری
تصویر تکراری
Repeated, Repetitious, Repetitive, Trite
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تقریبی
تصویر تقریبی
Approximate
دیکشنری فارسی به انگلیسی