جدول جو
جدول جو

معنی تکرکر - جستجوی لغت در جدول جو

تکرکر
(تَ وُ)
فروافتادن مرد در هوا. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). درافتادن مرغ در هوا. (از اقرب الموارد) ، دودله شدن مرد در کار خود. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تکریر
تصویر تکریر
تکرار، عملی را دو یا چند مرتبه انجام دادن، سخنی را دوباره گفتن، در ادبیات در فن بدیع مکرر آوردن کلمه ای به منظور تاکید یا غرض دیگر مانند این شعر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
عملی را دو یا چند مرتبه انجام دادن، سخنی را دوباره گفتن، در ادبیات در فن بدیع مکرر آوردن کلمه ای به منظور تاکید یا غرض دیگر مانند این شعر، برای مثال باران قطره قطره همی بارم ابروار / هر روز خیره خیره از این چشم سیل بار (عسجدی - ۴۱)
فرهنگ فارسی عمید
(تِ)
تکرار بکسر تاء غلط نیست زیرا اسم مصدر تکرار بفتح تاء است ابوالبقاء گوید: التکرار هو مصدر ثلاثی یفید المبالغه کالترداد مصدر رد، عند سیبویه او مصدر مزید اصله التکریر قلب الیاء الفا عند الکوفیه و یجوز کسر التاء فانه اسم من التکرار. (نشریۀ دانشکدۀ ادبیات تبریز سال اول شمارۀ 2). دوباره و مکرر، مناقشه و اعتراض. (ناظم الاطباء). رجوع به مادۀ قبل و تکرار کردن شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
شهری است به مغرب. (منتهی الارب). بلادی است منسوب به قبیلۀ سودان در اقصای جنوب مغرب و مردم آنجا شباهت فراوانی به زنگیها دارند. (از معجم البلدان). رجوع به قاموس الاعلام ترکی و نقود العربیه ص 115 شود
لغت نامه دهخدا
(تَ جَبْ بُ)
بسیار واگردانیدن. (زوزنی) (از تاج المصادر بیهقی). باربار گردانیدن و بارها بازآمدن چیزی. (غیاث اللغات) (آنندراج). تکرار. تکره. کرکره. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : بر استمرار ایام و تکریر اعوام در مراتب علو و رفعت و مدارج اقبال و دولت ترقی می کرد. (ترجمه تاریخ یمینی). رجوع به تکرار و تکره شود، (اصطلاح بدیع) ذکر چیزی است بیش از یکبار و آنرا از انواع اطناب زیادت شمرده اند و آن ابلغ از تأکید است. (از کشاف اصطلاحات الفنون).
و تکریر خود بنفس خویش صنعتی است چنانکه رشید گفته است:
زهی مخالفت امر تو خطاء خطاء
زهی موافقت رای تو صواب صواب.
و دیگری گفته است:
جهان از دولت سلطان اعظم
بهار اندر بهار اندر بهار است.
و باشد که تکریر لفظ از جهت معنی مستأنف افتد چنانکه شاعر گوید:
پیش شمال امرت پای شمال در گل
پیش سحاب دستت دست سحاب برهم.
ای روزگار دولت و دولت بتو مشرف
وی حقگزار ملت و ملت بتو مکرم.
و از تکریرات متکلف عسجدی گفته است:
باران قطره قطره همی بارم ابروار
هر روز خیره خیره از این چشم سیل بار
زان قطره قطره، قطرۀ باران شده خجل
زان خیره خیره، خیره دل و جان من فگار.
(المعجم فی معاییر اشعار العجم ص 255).
رجوع به ترجمان البلاغۀ رادویانی ص 113 ذیل مکرر و کشاف اصطلاحات الفنون و مکرر شود
لغت نامه دهخدا
(تَ سُ)
حمله کردن بر کسی و میل نمودن و مهربانی کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : کر علیه کراً و کروراً و تکراراً، عطف و حمل، یقال: انهزم عنه ثم کر علیه. (اقرب الموارد) ، بازگردیدن از کسی و بازگردانیدن، لازم و متعدی است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، بسیار واگردانیدن. (زوزنی). بارها برگردانیدن چیز را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) :
در شعر ز تکرار سخن عیب نباشد
زیرا که خوش آید سخن نغز به تکرار.
ناصرخسرو.
مشقت تأمل و تفکر کشید و رنج تذکار و تکرار تحمل کرد. (سندبادنامه ص 315).
مرا در نظامیه ادرار بود
شب و روز تلقین و تکرار بود.
(بوستان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تکریر
تصویر تکریر
تکرار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
حمله بردن بر کسی و میل نمودن، مهربانی کردن، باز گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
((تَ))
دوباره کردن، دوباره گفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تکریر
تصویر تکریر
((تَ))
کاری را دوباره انجام دادن، سخنی را دوباره گفتن، آوردن دو یا چند کلمه به یک معنی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
بسامد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
تكرارٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
Duplication, Frequentness, Recurrence, Reiteration, Reoccurrence, Repetition, Iterance
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
duplication, fréquence, itération, récurrence, réitération, répétition
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
duplicazione, frequenza, iterazione, ricorrenza, reiterazione, ricomparsa, ripetizione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
nakala, mara kwa mara, kurudiarudia, kurudia, kurudi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
дублирование , частота , повторение , итерация
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
Duplikation, Häufigkeit, Iteration, Wiederholung, Wiederauftreten
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
дублювання , частота , ітерація , повторення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
duplikacja, częstotliwość, iteracja, powtarzanie, powtórzenie, zdarzenie, ponowienie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تکرار
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
نقل , تکرار , تکرار , اعادہ , تکرار
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
অনুলিপি , ঘন ঘনতা , পুনরাবৃত্তি , পুনরাবৃত্তি , পুনরাবৃত্তি , পুনরাবৃত্তি , পুনরায় ঘটনা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
çoğaltma, sıklık, yineleme, nüks (Yineleme), tekrarlama, yeniden meydana gelme
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
duplicación, frecuencia, iteración, recurrencia, reiteración, reaparición, repetición
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
복제 , 빈도 , 반복 , 재발
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
複製 , 頻度 , 繰り返し , 再発 , 再繰り返し , 再发生
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
שכפול , תְּדִירוּת , חזרה , איטרציה , חֲזוֹר , חֲזָרָה , חֲלוּפָה , חִזוּר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
重复 , 频率 , 迭代 , 复发 , 重申 , 重新发生
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
penggandaan, frekuensi, iterasi, pengulangan, kekambuhan, terulang
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
การทำสำเนา , ความถี่ , การทำซ้ำ , การทำซ้ำ , การกลับเป็นซ้ำ , การย้ำ , การเกิดซ้ำ , การทำซ้ำ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
duplicatie, frequentie, iteratie, terugkeer, herhaling, kerenkwedh
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
duplicação, frequência, iteração, recorrência, reiteração, reaparição, repetição
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
पुनरावृत्ति , बारंबारता , पुनरावृत्ति , पुनः दोहराव , पुनः घटित , पुनरावृत्ति
دیکشنری فارسی به هندی