حمله کردن بر کسی و میل نمودن و مهربانی کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : کر علیه کراً و کروراً و تکراراً، عطف و حمل، یقال: انهزم عنه ثم کر علیه. (اقرب الموارد) ، بازگردیدن از کسی و بازگردانیدن، لازم و متعدی است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، بسیار واگردانیدن. (زوزنی). بارها برگردانیدن چیز را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : در شعر ز تکرار سخن عیب نباشد زیرا که خوش آید سخن نغز به تکرار. ناصرخسرو. مشقت تأمل و تفکر کشید و رنج تذکار و تکرار تحمل کرد. (سندبادنامه ص 315). مرا در نظامیه ادرار بود شب و روز تلقین و تکرار بود. (بوستان)