نیک انکار کردن امری را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). انکار و جحد کردن در امری، یقال: کذب بآیات ربه . (از اقرب الموارد) ، به دروغ داشتن. (زوزنی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). دروغگوی گردانیدن کسی را و گفتن او را که دروغ گفتی، بازایستادن، رفتن شیر ناقه، برگردانیدن از کسی، یک دو تک رفتن وحشی و ایستادن تا ببیند آنچه پس اوست. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، گشنی کردن ناقه و دم برداشتن آن، بددلی کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، درنگی کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
نیک انکار کردن امری را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). انکار و جحد کردن در امری، یقال: کذب بآیات ربه ِ. (از اقرب الموارد) ، به دروغ داشتن. (زوزنی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). دروغگوی گردانیدن کسی را و گفتن او را که دروغ گفتی، بازایستادن، رفتن شیر ناقه، برگردانیدن از کسی، یک دو تک رفتن وحشی و ایستادن تا ببیند آنچه پس اوست. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، گشنی کردن ناقه و دم برداشتن آن، بددلی کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، درنگی کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
پیراستن، برش دادن، تراش دادن، بریدن و کم کردن زیادتی و ناهمواری چیزی برای خوش نما گردانیدن آن، مثل بریدن شاخه های زائد درخت یا زدن موی سر، دباغت کردن پوست حیوانات
پیراستن، برش دادن، تراش دادن، بریدن و کم کردن زیادتی و ناهمواری چیزی برای خوش نما گردانیدن آن، مثل بریدن شاخه های زائد درخت یا زدن موی سر، دباغت کردن پوست حیوانات
نارپستان شدن. (تاج المصادر بیهقی). نو برآمدن و بلند شدن پستان دختر و نارپستان شدن آن. (منتهی الارب). نارپستان شدن و بلند شدن پستان دختر. (آنندراج). برآمدن پستان دختر. (از اقرب الموارد) ، چهارگوشه ساختن چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، تکعیب مکعب کردن است. چون عددرا بمثل خویش زنی و آنچه گرد آید هم بدو زنی مکعب کرده آید. چون 3 که اندر 3 زنی، 9 شود و این مال است، چون او را به 3 زنی بیست وهفت آید، این مکعب است. (التفهیم بیرونی چ جلال همایی ص 43). و رجوع به تضلیع شود، پر کردن چیزی. (از اقرب الموارد)
نارپستان شدن. (تاج المصادر بیهقی). نو برآمدن و بلند شدن پستان دختر و نارپستان شدن آن. (منتهی الارب). نارپستان شدن و بلند شدن پستان دختر. (آنندراج). برآمدن پستان دختر. (از اقرب الموارد) ، چهارگوشه ساختن چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، تکعیب مکعب کردن است. چون عددرا بمثل خویش زنی و آنچه گرد آید هم بدو زنی مکعب کرده آید. چون 3 که اندر 3 زنی، 9 شود و این مال است، چون او را به 3 زنی بیست وهفت آید، این مکعب است. (التفهیم بیرونی چ جلال همایی ص 43). و رجوع به تضلیع شود، پر کردن چیزی. (از اقرب الموارد)
سگ داری کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) (آنندراج) ، سگ را تعلیم کردن. (تاج المصادر بیهقی). سگ را شکار آموختن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) (از اقرب الموارد). تربیت و تعلیم کردن سگ را برای شکار. (ناظم الاطباء)
سگ داری کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) (آنندراج) ، سگ را تعلیم کردن. (تاج المصادر بیهقی). سگ را شکار آموختن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) (از اقرب الموارد). تربیت و تعلیم کردن سگ را برای شکار. (ناظم الاطباء)
عذاب دادن. (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). در شکنجه کشیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). به رنج افکندن. (از اقرب الموارد). شکنجه کردن. (آنندراج). شکنجه و عذاب و عقوبت و آزار. (ناظم الاطباء) : طوطی را به چه تهمت چنین تعذیب و تشدید فرمودی. (سندبادنامه ص 99). هرکه به تأدیب دنیا، راه صواب نگیرد به تعذیب عقبی گرفتار آید. (گلستان). بعضی از ودایع او پیش یکی از تجار ظاهر شد و او رابدین سبب به انواع تعذیب و تسبیب فراگرفتند. (ترجمه تاریخ یمینی چ اول تهران ص 360) ، بازداشتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بازداشتن از چیزی، حبس کردن چیزی، علاقه قرار دادن تازیانه را. (از اقرب الموارد)
عذاب دادن. (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). در شکنجه کشیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). به رنج افکندن. (از اقرب الموارد). شکنجه کردن. (آنندراج). شکنجه و عذاب و عقوبت و آزار. (ناظم الاطباء) : طوطی را به چه تهمت چنین تعذیب و تشدید فرمودی. (سندبادنامه ص 99). هرکه به تأدیب دنیا، راه صواب نگیرد به تعذیب عقبی گرفتار آید. (گلستان). بعضی از ودایع او پیش یکی از تجار ظاهر شد و او رابدین سبب به انواع تعذیب و تسبیب فراگرفتند. (ترجمه تاریخ یمینی چ اول تهران ص 360) ، بازداشتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بازداشتن از چیزی، حبس کردن چیزی، علاقه قرار دادن تازیانه را. (از اقرب الموارد)
کرب بستن بر دلو، خرمای کرابه خوردن، به بانگ آوردن نان پزکریب را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، کشت کردن در زمین بی آب و گیاه. (از اقرب الموارد). رجوع به کریب شود
کرب بستن بر دلو، خرمای کرابه خوردن، به بانگ آوردن نان پزکریب را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، کشت کردن در زمین بی آب و گیاه. (از اقرب الموارد). رجوع به کریب شود