- تکاور (پسرانه)
- دونده، تندرو
معنی تکاور - جستجوی لغت در جدول جو
- تکاور
- دونده رونده، اسب تند رو، شتر تندرو
- تکاور ((تَ وَ))
- دونده، اسب تندرو، افراد ورزیده و آموزش دیده نظامی برای عملیات جنگی
- تکاور
- کسی که آموزش های دشواری برای جنگ و حمله های غافلگیرانه را گذرانده باشد، کماندو، تگاور
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تاختن، دویدن، تیز رفتاری
انباشت
با یکدیگر سخن گفتن
یکدیگر را زیارت کردن
مشورت کردن
دست به دست گرداندن، به پستا گرفتن (پستا نوبت)
همتاراجی
دونده رونده، اسب تند رو، شتر تندرو
مروسیدن به بدی (مروسیدن عادت کردن) دژ خویی
با یکدیگر نبرد کردن به بسیاری مال و قوم و فخر کردن، و سوره یکصد و دوم از قرآن کریم می باشد
تکبر و بزرگ منشی کردن
قوی جثه تنومند و فربه
همسایگی، همسایه بودن با یکدیگر همسایگی کردن، همسایگی
تنومند، فربه، قوی جثه
افزون شدن، فراوان شدن، بر بسیاری مال و ثروت به یکدیگر فخر کردن و بالیدن، صد و دومین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۸ آیه
با هم مشورت کردن، با هم کنکاش کردن
دونده، تیزرفتار، کنایه از اسب تندرو
با یکدیگر سخن گفتن، با هم گفتگو کردن، پاسخ هم را گفتن
زمین آبکند، دره (میان دو کوه)، زمینی که در آن بعضی جا آب فرو رود و از جای دیگر برآید و بعضی جا خشک باشد و در بعضی جاآب ایستاده بود
دامن بر چیدن، بر زمین افتادن، چکیدن
تکاب، آب باریک، زمینی که آب کم و باریکی در آن جاری باشد
((وِ))
فرهنگ فارسی معین
پوشش چیزی مثل کتاب یا لباس که معمولاً مانع دیده شدن شکل اصلی آن نمی شود، پوشن (واژه فرهنگستان)