جدول جو
جدول جو

معنی تپاک - جستجوی لغت در جدول جو

تپاک
بیقراری، اضطراب اضطراب بی قراری
تصویری از تپاک
تصویر تپاک
فرهنگ لغت هوشیار
تپاک
تب، تپش، اضطراب، بی قراری، تاپاک، تاباک
تصویری از تپاک
تصویر تپاک
فرهنگ فارسی عمید
تپاک
((تَ))
اضطراب، بی قراری
تصویری از تپاک
تصویر تپاک
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تباک
تصویر تباک
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی و فرمانروای جهرم در زمان اردشیر بابکان پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
چهار دیواری سر گشاده که گاو و گوسفند و دیگر چارپایان را در آن نگاهداری کنند
فرهنگ لغت هوشیار
چاک و شکاف -1 آوازی که از شکستن یا شکافته شدن چیزی بگوش رسد، صدای رعد، چاک شکاف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تزاک
تصویر تزاک
شرم داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاپاک
تصویر تاپاک
تپیدن و اضطراب و بیقراری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تباک
تصویر تباک
از سر و کول هم بالا رفتن، بر هم نشستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تپان
تصویر تپان
لرزان، مضطرب، بی آرام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاپاک
تصویر تاپاک
تب، تپش، اضطراب، بی قراری، تپاک، تاباک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تپان
تصویر تپان
تپاندن، پسوند متصل به واژه به معنای تپاندن مثلاً زورتپان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تراک
تصویر تراک
صدای شکستن یا ترکیدن چیزی، ترک، چاک، شکاف، رخنه، صدای رعد، برای مثال وآن شب تیره کآن ستاره برفت / وآمد از آسمان به گوش تراک (خسروی - شاعران بی دیوان - ۱۷۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تپنک
تصویر تپنک
تبنک، قالبی که زرگر یا ریخته گر فلز گداخته را در آن می ریزد
فرهنگ فارسی عمید
مرغی است کبود رنگ بمقدار باشه. گویند که با هم جنس خود جفت نشود (برهان) توضیح پرنده مذکور فاخته است که هم کبود است و هم بمقدار باشه و چون تخم خود را در نه پرندگان دیگر میگذارد و در حقیقت پرندگان دیگر نوزاد او را پرورش دهند بدین جهت بنظر می آمده است که پرنده مذکور با همجنس خود جفت نمیشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هپاک
تصویر هپاک
فرق سر تارک سر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تراک
تصویر تراک
((تَ))
صدای شکستن یا شکافتن چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هپاک
تصویر هپاک
((هَ یا هُ))
فرق سر، تارک سر
فرهنگ فارسی معین
طیب، طاهره، بی آلایش، منزه، نظیفه، طیب برخاست جشن ترسایان رهایش جشن یهودان (فصح پسح)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاک
تصویر تاک
درخت انگور درخت انگور مو: (تاک رز بینی شده دینار گون پرنیان سبز او زنگار گون) (رودکی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تپک
تصویر تپک
لطف و مهربانی و دوستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاک
تصویر تاک
درخت انگور، مو، کرم، رز، رزبن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاک
تصویر پاک
بی آلایش، بی غش، پاکیزه، طاهر، صاف، عفیف، پرهیزکار، درستکار، تمام، همه، یکسر، یکسره، برای مثال هرکه پرهیز و زهد و علم فروخت / خرمنی گرد کرد و پاک بسوخت (سعدی - ۱۷۰)

فصح، در یهودیت، عید یادبود خروج بنی اسرائیل از مصر، فطیر، در مسیحیت، روز یادبود صعود حضرت عیسی، عید پاک
پاک باختن: همه را باختن، همه چیز خود را از دست دادن
پاک شدن: پاکیزه شدن، از آلودگی درآمدن، سترده شدن، زدوده شدن، محو شدن
پاک کردن: پاکیزه ساختن از آلودگی و پلیدی، پاکیزه کردن، شستن چیزی و چرک آن را گرفتن، صاف کردن، خالص کردن، آشغال و نخالۀ چیزی از قبیل گندم، جو و امثال آن ها را جدا کردن، ستردن، زدودن، محو کردن چیزی از روی چیزی دیگر، پاکیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاک
تصویر پاک
عید فصح، عیدی که یهودیان هر سال در چهاردهمین روز از نخستین ماه قمری به یاد خروج قوم بنی اسرائیل از مصر برپا دارند، عیدی که مسیحیان هر سال به یاد برخاستن مسیح از میان مردگان برپا کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاک
تصویر پاک
پاکیزه، ساده و بدون ترکیب، روشن، درخشان، بی گناه، پاکدامن، تماماً، بالکل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تاک
تصویر تاک
درخت انگور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استپاک
تصویر استپاک
روفان خواستن روفانیدن (روفانیدن مسواک کردن) دندان شستن
فرهنگ لغت هوشیار