جدول جو
جدول جو

معنی تپاک

تپاک
تب، تپش، اضطراب، بی قراری، تاپاک، تاباک
تصویری از تپاک
تصویر تپاک
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با تپاک

تپاک

تپاک
تپ. تپیدن. (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج). بمعنی تپ است که اضطراب و بیقراری باشد. (برهان) (آنندراج) (از فرهنگ نظام). اضطراب و بی قراری و بی آرامی. (ناظم الاطباء) :
بیا ساقی آن شیرۀ جان بیار
همان حاصل عمر دهقان بیار
همان خون جوشیده در بار تاک
که از تن برد رنج و از دل تپاک.
فخرالدین گرگانی (از فرهنگ جهانگیری)
لغت نامه دهخدا

تباک

تباک
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی و فرمانروای جهرم در زمان اردشیر بابکان پادشاه ساسانی
تباک
فرهنگ نامهای ایرانی

خپاک

خپاک
چهار دیواری سر گشاده که گاو و گوسفند و دیگر چارپایان را در آن نگاهداری کنند
فرهنگ لغت هوشیار

تراک

تراک
چاک و شکاف -1 آوازی که از شکستن یا شکافته شدن چیزی بگوش رسد، صدای رعد، چاک شکاف
فرهنگ لغت هوشیار