جدول جو
جدول جو

معنی تپنک

تپنک
تبنک، قالبی که زرگر یا ریخته گر فلز گداخته را در آن می ریزد
تصویری از تپنک
تصویر تپنک
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با تپنک

تانک

تانک
خزانه آب و نفت و غیره که در کارخانه ها بکار میرود و نیز بمعنای ارابه زره دار جنگی است که با توپ و مسلسل مسلح است و بر روی نوارهای زنجیر مانندی از پولاد حرکت میکند انگلیسی زره پوش اتومبیل زره پوش که با مسلسل و توپ مجهز است و بوسیله چرخهای محکم و سنگین خود میتواند در زمین ناهموار حرکت کند
فرهنگ لغت هوشیار

تپنگ

تپنگ
طبق چوبی بقالان و میوه فروشان. قالبی که زرگران و صفاران چیزهارا در آن ریزند
فرهنگ لغت هوشیار

تبنک

تبنک
قالبی که زرگر یا ریخته گر فلز گداخته را در آن می ریزد، برای مِثال تبنک را چو کژ نهی بی شک / ریخته کژ برآید از تبنک (عنصری - ۳۶۸)
تبنک
فرهنگ فارسی عمید

تشنک

تشنک
قسمتی از جمجمه در پیش سر که در کودکی نرم است، یافوخ، جاندانه
تشنک
فرهنگ فارسی عمید

کپنک

کپنک
جامه مخصوصی که از نمد می مالیدند و بیشتر چوپانان و روستاییان و درویشان و جوانمرد ان و نیز داش مشدیها در زمستان روی جامه های خود میپوشیدند و آن دو گونه بود: بی آستین با آستین های بلند کپنک بلند و جلو آن باز است با پوش نمدین: (ما که با یک فتنی ساخته ایم و کپنک بدادایی چه کشیم از فلک و پیر فلک ک) (گل کشتی)
فرهنگ لغت هوشیار