جدول جو
جدول جو

معنی تَنَهَّدَ - جستجوی لغت در جدول جو

تَنَهَّدَ
آه و فغان کردن، آه
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ترغیب کردن، او تجمّع کرد
دیکشنری عربی به فارسی
بلور شدن، منجمد کردن
دیکشنری عربی به فارسی
چروکیدن، چین و چروک، چروک شدن، چین چین کردن، چروک خوردن، چشمک زدن از درد، چین خوردن
دیکشنری عربی به فارسی
تجسّم کردن، او مجسّم شد، محقّق شدن
دیکشنری عربی به فارسی
لباس درآوردن، بی طرفی
دیکشنری عربی به فارسی
بی صدا حرکت کردن، او به اطراف حرکت کرد
دیکشنری عربی به فارسی
آه کشیدن، نفس کشیدن
دیکشنری عربی به فارسی
پیش بینی کردن، پیشگویی کرد
دیکشنری عربی به فارسی
مقاومت کردن، شورش، شورش کردن
دیکشنری عربی به فارسی
گسترده شدن، گسترش
دیکشنری عربی به فارسی
پاکسازی کردن، او تطهیر شد
دیکشنری عربی به فارسی
تزلزل کردن، درنگ کردن
دیکشنری عربی به فارسی