جدول جو
جدول جو

معنی تَجَعُّدَ - جستجوی لغت در جدول جو

تَجَعُّدَ
چهره در هم کشیدن، چین و چروک
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

چروکیدن، چین و چروک، چروک شدن، چین چین کردن، چروک خوردن، چشمک زدن از درد، چین خوردن
دیکشنری عربی به فارسی
برجستگی، چین و چروک، چهره در هم کشیدن، اخم
دیکشنری عربی به فارسی
بلور شدن، منجمد کردن
دیکشنری عربی به فارسی
تجسّم کردن، او مجسّم شد، محقّق شدن
دیکشنری عربی به فارسی
لباس درآوردن، بی طرفی
دیکشنری عربی به فارسی
سخت شدن، منجمد کردن، بلور شدن، یخ زدگی
دیکشنری عربی به فارسی
تجسّد، تجسّم
دیکشنری عربی به فارسی
بی مادّی، بی طرفی، بی هویّتی
دیکشنری عربی به فارسی