معنی تونق - جستجوی لغت در جدول جو

تونق(نَ)

لغت نامه دهخدا

در خوراک و پوشاک تفنن کردن و به آن اهمیت دادن، امری یا کاری را به خوبی و به استادی انجام دادن، ذوق و سلیقه به کار بردن، خوش سلیقگی، حسن ذوق

فرهنگ فارسی عمید

توفق

دست یافتن بر امری یا کاری یا چیزی

فرهنگ فارسی عمید

تورق

ورق زدن کتاب و مجله برای آشنایی اجمالی آن، ورقه ورقه شدن جسمی

فرهنگ فارسی عمید

تونل

معبر حفر شده در کوه یا زیر زمین برای عبور قطار، اتومبیل و سایر وسایل نقلیه

فرهنگ فارسی عمید

رونق

حالت پرمشتری بودن کالا و داد و ستد، رواج، فعال و شکوفا بودن چیزی، جلوه داشتن مثلاً با آمدن او خانه دوباره رونق گرفت، آبادی، آبادانی

فرهنگ فارسی عمید

تانق

تتبع کردن، در کار خود ریزه کاری کردن، گفتار و کردار خود را محکم و متقن انجام دادن، از روی حکمت کاری کردن

فرهنگ فارسی عمید

تونی

تون تاب، کسی که در گلخن حمام زندگی کند،
کنایه از خانه به دوش، آواره،
کنایه از دزد، راهزن
از مردم تون

فرهنگ فارسی عمید

توفق

دست یافتن بکاری

فرهنگ لغت هوشیار

تورق

بر گگی پردازگی برگه شدن، برگ خوردن جانور -1 برگ خوردن شتر و غیره، ورقه ورقه شدن جسمی، جمع تورقات

فرهنگ لغت هوشیار

تونی

دزد و عیارو راهزن

فرهنگ لغت هوشیار

تونل

راههای کنده در کوه برای عبور ترن

فرهنگ لغت هوشیار

تانق

در کار خود ریزه کاری کردن در کاری نیکو نگریستن تا خوب انجام شود، ریزه کاری، جمع تانقات

فرهنگ لغت هوشیار

تنوق

چربدستی استادی بکار آوردن، چربدستی

فرهنگ لغت هوشیار

توثق

به استواری فرا گرفتن

فرهنگ لغت هوشیار

تفنق

ناز زیستی شاد زیستی

فرهنگ لغت هوشیار

تعنق

دست به گردنی دست به گردن شدن

فرهنگ لغت هوشیار

ترنق

تیره شدن و کدر شدن آب

فرهنگ لغت هوشیار

رونق

پیشرفت، روایی، نیکویی، بازار گرمی

فرهنگ لغت هوشیار

رونق

((رُ نَ))

فروغ، روشنایی، زیبایی، جمال، رواج

فرهنگ فارسی معین

تورق

((تَ وَ رُّ))

ورقه ورقه شدن جسمی، برگ خوردن شتر و غیره

فرهنگ فارسی معین

تنوق

((تَ نَ وُّ))

نیکو گردانیدن غذا و لباس، خوش سلیقگی، رنج بردن، مدارا کردن، مبالغه کردن، مهارت و استادی به کار بردن

فرهنگ فارسی معین

تونل

((نِ))

گذرگاه ساخته شده در اعماق زمین و زیر کوه که برای عبور قطارها، اتومبیل ها، استخراج مواد معدنی و غیره احداث کنند، دالانه (واژه فرهنگستان)

فرهنگ فارسی معین

تأنق

دقت زیاد در کاری، از روی حکمت کاری را انجام دادن

فرهنگ فارسی معین

تونل

دالان، دالانه

فرهنگ واژه فارسی سره

رونق

Booming, Prosperity

دیکشنری فارسی به انگلیسی

رونق

prospère, prospérité

دیکشنری فارسی به فرانسوی

رونق

процветающий , процветание

دیکشنری فارسی به روسی

رونق

boomend, Wohlstand

دیکشنری فارسی به آلمانی

رونق

процвітаючий , процвітання

دیکشنری فارسی به اوکراینی

رونق

kwitnący, dobrobyt

دیکشنری فارسی به لهستانی

رونق

繁荣的 , 繁荣

دیکشنری فارسی به چینی

رونق

próspero, prosperidade

دیکشنری فارسی به پرتغالی

رونق

prospero, prosperità

دیکشنری فارسی به ایتالیایی

رونق

próspero, prosperidad

دیکشنری فارسی به اسپانیایی

معنی تونق - جستجوی لغت در جدول جو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما