جدول جو
جدول جو

معنی توضم - جستجوی لغت در جدول جو

توضم
(تَ)
مجامعت کردن. (تاج المصادر بیهقی). گائیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
توضم
مجامعت کردن
تصویری از توضم
تصویر توضم
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از توهم
تصویر توهم
وهم داشتن، گمان بردن، به گمان افتادن، خیال و گمان کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توسم
تصویر توسم
به فراست دریافتن، با علامت و نشانی به چیزی پی بردن، وسمه کشیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توام
تصویر توام
دوقلو، دو بچه که در یک موقع از یک شکم زاییده شوند، هم شکم، همزاد، توأمان، دوبلغانه، جنابه
چیزی که همراه، جفت و در کنار چیز دیگر باشد، مثل زن وشوهر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تورم
تصویر تورم
ورم کردن، آماس کردن، آماسیدن، در علم اقتصاد کنایه از بالا رفتن قیمت ها و پایین آمدن ارزش پول
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ وَضْ ضِ)
گاینده. (آنندراج). کسی که مجامعت میکند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از توخم
تصویر توخم
ناگواردگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توقم
تصویر توقم
ترسانیدن، آهنگ چیزی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهضم
تصویر تهضم
ستمدیدگی، خشمگینی، گردن نهادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توهم
تصویر توهم
گمان بردن، در وهم انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تورم
تصویر تورم
آماسیدن، ورم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توصم
تصویر توصم
تپ زدگی تپ داشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توضح
تصویر توضح
بجای آوردن و هویدا شدن
فرهنگ لغت هوشیار
پاد یابگی (پادیابه وضوء شستن دست و پابی همراه با آزبا) وضو گرفتن، دست و روی شستن
فرهنگ لغت هوشیار
هم شکم، دو چیز با هم همزاد همزاد جنابه، با هم کودکی که با کودک دیگر در یک هنگام زاییده شده باشد همزاد دو قلو. توامان توامین، جمع توائم، جفت (زن و شوهر)، دو چیز همراه
فرهنگ لغت هوشیار
این کلمه ماخذ از زبان قبایل سرخ پوست است و این قبایل ابتدائی، حیوانی را همچون نیاکان اولیه یا خدای اختصاصی قبیله خود مورد توجه قرار میدهند و آنرا توتم قبیله خود خوانند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توسم
تصویر توسم
بفراست دریافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توسم
تصویر توسم
((تَ وَ سُّ))
به فراست دریافتن، وسمه کشیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تورم
تصویر تورم
((تَ وَ رُّ))
ورم کردن، انتشار بی رویه اسکناس بدون تناسب با پشتوانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توهم
تصویر توهم
((تَ وَ هُّ))
گمان بردن، پنداشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توضؤ
تصویر توضؤ
((تَ وَ ضُّ))
وضو گرفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توأم
تصویر توأم
دوقلو، همزاد، دو چیز با هم و همراه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توتم
تصویر توتم
((تُ تِ))
چیزی که به عنوان سمبل گروه مورد پرستش قرار گیرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توام
تصویر توام
همراه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از توهم
تصویر توهم
Figment, Hallucination
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تورم
تصویر تورم
Inflation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از توهم
تصویر توهم
вымысел , галлюцинация
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تورم
تصویر تورم
инфляция
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از توهم
تصویر توهم
Einbildung, Halluzination
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تورم
تصویر تورم
Inflation
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از توهم
تصویر توهم
вигадка , галюцинація
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تورم
تصویر تورم
інфляція
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از توهم
تصویر توهم
wytwór, halucynacja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تورم
تصویر تورم
inflacja
دیکشنری فارسی به لهستانی