چیزی را بالش کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). تکیه جای و بالین گردانیدن جهت کسی چیزی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بالش گردانیدن برای کسی. (آنندراج). رجوع به توسد شود
چیزی را بالش کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). تکیه جای و بالین گردانیدن جهت کسی چیزی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بالش گردانیدن برای کسی. (آنندراج). رجوع به توسد شود
یگانه گردانیدن، یکتا قرار دادن، خدا را یگانه دانستن، به یگانگی خدا ایمان آوردن، در تصوف مرحله ای که سالک به چیزی غیر از خداوند توجهی ندارد، سورۀ صدودوازدهم قرآن کریم، دارای ۴ آیه، مکی، اخلاص
یگانه گردانیدن، یکتا قرار دادن، خدا را یگانه دانستن، به یگانگی خدا ایمان آوردن، در تصوف مرحله ای که سالک به چیزی غیر از خداوند توجهی ندارد، سورۀ صدودوازدهم قرآن کریم، دارای ۴ آیه، مکی، اخلاص