جدول جو
جدول جو

معنی توریست - جستجوی لغت در جدول جو

توریست
گردشگر
تصویری از توریست
تصویر توریست
فرهنگ واژه فارسی سره
توریست
سیاح، جهانگرد
تصویری از توریست
تصویر توریست
فرهنگ لغت هوشیار
توریست
گردشگر، کسی که به منظور سیاحت و شناخت مکانی به آنجا سفر می کند، گیتی خرام، جهانگرد، گیتی نورد، رهگیر، سیّاح، جهان نورد، سائح
تصویری از توریست
تصویر توریست
فرهنگ فارسی عمید
توریست
جهانگرد، سیاح، گردشگر (واژه فرهنگستان)
تصویری از توریست
تصویر توریست
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از توریسم
تصویر توریسم
گردشگری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تروریست
تصویر تروریست
دهشت افکن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تروریست
تصویر تروریست
آدم کش، عامل ترور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تروریست
تصویر تروریست
فرد یا گروهی که اقدام به ترور کند، آدم کش، فرد یا گروهی که ترور را شیوۀ مناسبی برای نیل به اهداف خود می دانند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تروریست
تصویر تروریست
آن که اقدام به سوء قصد یا کشتن کسی می کند (سیاسی)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توریسم
تصویر توریسم
مسافرت به منظور تفریح و تجارت و بازدید و غیره، گردشگری، جهانگردی (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تروریسم
تصویر تروریسم
دهشت افکنی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دوزیست
تصویر دوزیست
آمفیبین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دوردست
تصویر دوردست
افق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تیراست
تصویر تیراست
سیصد (300)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحریات
تصویر تحریات
جمع تحری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تروریسم
تصویر تروریسم
اصل حکومت وحشت و فشار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدریسات
تصویر تدریسات
جمع تدریس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توریدن
تصویر توریدن
پوشانیدن حقیقت بر خلاف نشان دادن امری را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توریثات
تصویر توریثات
جمع توریث
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی چینما جسمی که از تخمیر گلسنگها بوسیله ادرار یا بمجاورت آمونیاک و کربنات و پتاس ایجادشود. تورنسل در محیط اسیدی برنگ سرخ و در محیط قلیایی برنگ آبی در آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تورمات
تصویر تورمات
جمع تورم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تورقات
تصویر تورقات
جمع تورق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تورعات
تصویر تورعات
جمع تورع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجریات
تصویر تجریات
جمع تجری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوفیست
تصویر سوفیست
فرانسوی از لاتینی زپاکانگر دانا نما زبانباز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توریدن
تصویر توریدن
شرمنده شدن، رمیدن، دور شدن و به یک سو رفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوردست
تصویر دوردست
جای دور، برای مثال ز بانگ سگان کآمد از دوردست / رمیدند گرگان و روباه رست (نظامی۵ - ۹۶۶)، چیزی که نزدیک نباشد، آنچه در دسترس نباشد
فرهنگ فارسی عمید
فرانسوی کنج نگار کنج گرا کسی که پیرو کوبیسم است نقاشی که بسبک مکتب کوبیسم نقاشی کند
فرهنگ لغت هوشیار
به کارگیری ترور به عنوان شیوه عمل برای دست یافتن به هدف که معمولاً دلایل سیاسی و عقیدتی دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توریدن
تصویر توریدن
((دَ))
شرمنده گردیدن، رمیدن
فرهنگ فارسی معین
((نِ سُ))
جسمی که از تخمیر گل سنگ ها به وسیله ادرار یا به مجاورت آمونیاک و کربنات و پتاس ایجاد می شود. تورنسل در محیط اسیدی به رنگ سرخ و در محیط قلیایی به رنگ آبی درآید
فرهنگ فارسی معین
مادۀ رنگی آلی حاصل از تخمیر گل سنگ ها در ادرار یا در آب آمونیاکی و کربنات دوپتاس که این جسم در محیط اسیدی سرخ رنگ و در محیط های قلیایی آبی رنگ می شود و برای شناسایی اسیدها و بازها در آزمایشگاه کاربرد دارد
فرهنگ فارسی عمید
روش کسانی که آدم کشی و تهدید مردم و ایجاد خوف و وحشت را به هر طریقی که باشد برای رسیدن به هدف های سیاسی خود از قبیل تغییر حکومت یا در دست گرفتن زمام امور به کار می گیرند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تیراست
تصویر تیراست
تیرست، سیصد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سوفیست
تصویر سوفیست
سوفسطایی، مربوط به سوفسطاییان، مغالطه آمیز، پیرو مکتب سوفسطایی
فرهنگ فارسی عمید