- تورع
- پرهیزکاری کردن
معنی تورع - جستجوی لغت در جدول جو
- تورع
- پرهیز کردن، پارسایی کردن، دوری کردن از کارهای بد، پاک دامنی، پارسایی، پرهیزکاری
- تورع ((تَ وَ رُّ))
- پرهیز کردن، دوری جستن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پرهیزکار و پارسا
پارسا، پرهیزگار
چشمداشت
با ورع تر پرهیزگارتر پارساتر
ترسیدن
پرگویی، برش به اندازه
زره و مانند آن پوشیدن
مبادرت کردن، شتافتن
زاری کردن
شعبه شعبه شدن
پایچه شویی پاد یابگی (پادیابه وضو)
فراخی کردن
پخش شدن پخشیدن، پراکنده شدن، پراکندگی، جمع توزعات
باز داشتن
نوعی پارچه، پارچه لطیف و مشبک و از آن جامه و پرده و یراق جامه کنند
نادانستگی نااستادی شغال شکال
آماسیدن، ورم کردن
خرفه
بر گگی پردازگی برگه شدن، برگ خوردن جانور -1 برگ خوردن شتر و غیره، ورقه ورقه شدن جسمی، جمع تورقات
در گل و لای افتادن
از ریشه پارسی وزیر شدن
فرانسوی ذغالک نوعی زغال طبیعی برنگ قهوه یی تیره که صدی پنجاه تا صدی شصت جزو کربن دارد و از خزه ای مخصوص تولید میشود
دردمند و رنجور گردیدن
حریص شدن
چشم داشتن، امید و انتظار
عطا کردن، بدون چشم داشت عوضی
بد خواهی بد یازی
هفتش (هفت جرعه)، خشم خوری جرعه جرعه نوشیدن، فرو خوردن خشم و آنچه بدان ماند، جرعه جرعه، جمع تجرعات