پرهیزکاری کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (دهار). پرهیزکاری. (غیاث اللغات) (آنندراج). پرهیزکردن از آن و بازماندن: تورع من کذا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و منه: و کان یتورع من کسوه الجدید لعیاله. (ابن خلدون. از اقرب الموارد)
پرهیزکاری کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (دهار). پرهیزکاری. (غیاث اللغات) (آنندراج). پرهیزکردن از آن و بازماندن: تورع من کذا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و منه: و کان یتورع من کسوه الجدید لعیاله. (ابن خلدون. از اقرب الموارد)
پرهیزگار و پارسا. (غیاث) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : اینکه پدرم ترا دوست بود و در معیشت متورع بود. (کشف الاسرار ج 2 ص 548). در مواضی ایام دهقانی بوده است صاین و متدین و متورع و متقی. (سندبادنامه ص 129). و رجوع به تورع شود
پرهیزگار و پارسا. (غیاث) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : اینکه پدرم ترا دوست بود و در معیشت متورع بود. (کشف الاسرار ج 2 ص 548). در مواضی ایام دهقانی بوده است صاین و متدین و متورع و متقی. (سندبادنامه ص 129). و رجوع به تورع شود