جدول جو
جدول جو

معنی تودین - جستجوی لغت در جدول جو

تودین
(تَ)
تر کردن و تر نهادن در آب و جز آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، کوتاه گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، به عصا زدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تدوین
تصویر تدوین
تدوین (Edit) در صنعت سینما و تولید فیلم به فرآیندی اطلاق می شود که در آن تصاویر و صداهای ضبط شده در طول فیلم برداری، به ترتیب مناسب و با در نظر گرفتن روایت و مضمون داستان، به یکدیگر متصل می شوند تا نهایتاً یک فیلم یا ویدیو تولید شود. این فرآیند شامل چند مرحله اصلی است:
۱. انتخاب فوتاژ : در این مرحله، تمامی فیلم های ضبط شده به دقت بررسی می شوند و فوتاژهای مناسب برای هر صحنه انتخاب می شود. این انتخاب بر اساس کیفیت فنی و همچنین توانایی انتقال احساسات و پیام داستانی است که فیلم می خواهد منتقل کند.
۲. ترتیب و مرتب سازی : تصاویر و صداها به ترتیب مناسب برای روایت داستان و جریان زمانی فیلم مرتب می شوند. این شامل قرار دادن صحنه ها به ترتیب منطقی، قطعات بین صحنه ای، و انتقال هماهنگی میان تصاویر و صداها می شود.
۳. تنظیم مدت زمان : تدوینگر مسئول تنظیم زمان مرحله های مختلف فیلم است. این شامل مدت زمان صحنه ها، فواصل بین آن ها، و طول کلی فیلم است.
۴. افزودن افکت ها و تصحیح رنگ : در این مرحله، افکت های ویژه، تصحیح رنگ، و جلوه های ویژه به فیلم اضافه می شوند تا زیبایی بصری و جذابیت بیشتری به آن ببخشند.
۵. صداگذاری : طبق نیاز، صداهای اضافی مانند موسیقی، صداهای پس زمینه، و صداهای افکت های ویژه به فیلم افزوده می شوند تا تجربه صوتی بهتری برای بیننده ایجاد شود.
۶. بررسی و نظارت : پس از انجام همه مراحل تدوین، فیلم تحت نظارت مدیر تدوین یا کارگردان بررسی می شود تا اطمینان حاصل شود که همه جوانب فیلم به درستی تدوین شده اند.
تدوین یکی از مراحل مهم در فرآیند ساخت فیلم است که تعیین کننده نهایی شکل و ارتباط داستانی فیلم با بیننده می باشد.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از تودیع
تصویر تودیع
وداع گفتن، وداع کردن، بدرود گفتن، بدرود گفتن به مسافر، سپردن و گذاشتن چیزی در جایی یا نزد کسی که به همان حال باقی بماند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تویدن
تصویر تویدن
تفتن، گرم شدن، گداختن، برای مثال منکر شو ار توانی نار سعیر را / تا اندر او به حشر بسوزی و برتوی (سوزنی - ۹۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توزین
تصویر توزین
وزن کردن، سنجیدن، کنایه از خود را آمادۀ قبول کاری یا پیشامدی کردن، سنگینی کاری را تحمل کردن و دل بر آن نهادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تدوین
تصویر تدوین
اشعار یا مطالبی را در یک دفتر جمع کردن، دیوان ساختن، چیزی در دیوان ثبت کردن، فراهم آوردن و تالیف کردن، (سینما) کنار هم چیدن بخش های فیلمبرداری شده برای تنظیم کردن آن ها بر اساس فیلم نامه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توهین
تصویر توهین
خواروخفیف کردن، سست کردن، ضعیف کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توطین
تصویر توطین
وطن نمودن، وطن گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توزین
تصویر توزین
سنگیدن کشیدن وزن کردن سنجیدن، سنجش، جمع توزینات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تودیع
تصویر تودیع
تر کردن و تر نهادن در آب و جز آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهدین
تصویر تهدین
خوشنود و راضی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تویدن
تصویر تویدن
گداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توهین
تصویر توهین
سست کردن، خوار شمردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبدین
تصویر تبدین
ضعیف و کلانسال شدن، پیر و ناتوان شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمدین
تصویر تمدین
شهروینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدوین
تصویر تدوین
ترتیب دادن دیوان را، فراهم آوردن و جمع نمودن و تالیف کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تریزکاری (تریز ردن) تریز به دو سه گوشه یا سه بری (مثلث) گویند که پایین دامن یا بن آستین دوخته می شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توهین
تصویر توهین
((تُ))
خوار کردن، خوار داشتن، سست کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تویدن
تصویر تویدن
((تَ دَ))
گرم شدن، داغ گشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توزین
تصویر توزین
((تُ))
وزن کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توطین
تصویر توطین
((تَ یا تُ))
دل بستن، دل نهادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تودیع
تصویر تودیع
((تُ))
وداع کردن، بدرود گفتن، سپردن چیزی نزد کسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تدوین
تصویر تدوین
((تَ))
فراهم آوردن، تألیف کردن، گردآوری، تألیف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تدوین
تصویر تدوین
فراهم آوری، گردآوری، فراهم کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از توهین
تصویر توهین
دشنام، ناسزا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از توهین
تصویر توهین
Disparagement, Offence, Revilement
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از توهین
تصویر توهین
dénigrement, offense, (FR) outrage
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از توهین
تصویر توهین
унижение , оскорбление , оскорбление
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از توهین
تصویر توهین
Verleumdung, Beleidigung, (DE) Verachtung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از توهین
تصویر توهین
приниження , образа , образа
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از توهین
تصویر توهین
poniżenie, obraza, (PL) obraza
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از توهین
تصویر توهین
贬低 , 冒犯 , 侮辱
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از توهین
تصویر توهین
desprezo, ofensa, (PT) ultraje
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از توهین
تصویر توهین
disprezzo, offesa, (IT) oltraggio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از توهین
تصویر توهین
desdén, ofensa, (ES) ultraje
دیکشنری فارسی به اسپانیایی