جدول جو
جدول جو

معنی توتو - جستجوی لغت در جدول جو

توتو
جانور ریز سخت پوست شبیه دانۀ خاکشیر که در آب های شیرین به خصوص آب های ساکن مانند آب حوض و آب انبار پیدا می شود، خاکشیر
تصویری از توتو
تصویر توتو
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

گیاهی است از نوع تنباکو که از آن سیگار کنند و نیز گیاهی که در چپق و پیپ کشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توتون
تصویر توتون
گیاهی بومی امریکا و حاوی ماده ای سمّی به نام نیکوتین، با برگ های پهن و درشت و گل های سفید، سرخ، زرد یا سبز رنگ که بلندی ساقه اش تا یک متر می رسد. برگ های آن را پس از خشک کردن به اقسام مختلف مانند توتون سیگار، توتون چپق و توتون قلیان (تنباکو) عمل می آورند و در تدخین به کار می برند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توتون
تصویر توتون
گیاهی است با برگ های درشت و پهن و گل های سبز یا سرخ، بلندی ساقه اش تا یک متر هم می رسد. خشک شده آن را به صورت توتون سیگار، غلیان و چپق دود می کنند. این گیاه بومی امریکاست و دارای ماده نکوتین می باشد
فرهنگ فارسی معین
دندان دراز یا عاج جنس نرینه نوعی ماهی (وال بال) در دریاهای قطب شمال که طولش به 2 متر و 50 سانتیمتر میرسد. وسط آن مجوف است و برای ساختن اشیا کوچک بکار میرود. دندان کامل ماهی مزبور را گاه در تزیینات بکار میبرند. عاج مذکور در قرون وسطی بعنوان سنگ محک برای تشخیص وجود زهر در غذای سلاطین و امرا مستعمل بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توتی
تصویر توتی
طوطی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توته
تصویر توته
پارس تازی گشته توته زگیل گوشت زاید پلک چشم جوش پلک تراخم
فرهنگ لغت هوشیار
این کلمه ماخذ از زبان قبایل سرخ پوست است و این قبایل ابتدائی، حیوانی را همچون نیاکان اولیه یا خدای اختصاصی قبیله خود مورد توجه قرار میدهند و آنرا توتم قبیله خود خوانند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توتل
تصویر توتل
پایدار بودن، تلو تلو خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توتک
تصویر توتک
مخزن، گنجینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توبتو
تصویر توبتو
متوالی و پی در پی
فرهنگ لغت هوشیار
پاد یابگی (پادیابه وضوء شستن دست و پابی همراه با آزبا) وضو گرفتن، دست و روی شستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توکو
تصویر توکو
تکیه کردن، تکیه نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیتو
تصویر تیتو
طیطوی، نوعی مرغ دریایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توتک
تصویر توتک
گنجینه، مخزن، صندوق پول، توبک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاتو
تصویر تاتو
اسب کوتوله و پریال ودم و تندرو، یابو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوتو
تصویر دوتو
دوتا، دولا، خمیده، کج، منحنی، دوتوی، دوته
فرهنگ فارسی عمید
بخته نوعی بازی قمار است که بوسیله کارتهایی که در آن شماره هایی ثبت شده انجام می گیرد. در این بازی گردونه ای اعداد مختلف را اعلام می کند که اگر با شماره های کارتها موافق باشد صاحب کارت برنده اعلام می شود
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی پستاندار که بدنش مانند حلقه های زره از فلس پوشیده شده است و در آمریکای جنوبی دیده می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تاتو
تصویر تاتو
اسب کوتوله پر یال و دم بریده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توته
تصویر توته
((تُ تَ یا تِ))
گوشت زاید پلک چشم، جوش پلک، تراخم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توتم
تصویر توتم
((تُ تِ))
چیزی که به عنوان سمبل گروه مورد پرستش قرار گیرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توتک
تصویر توتک
((تَ))
طوطی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توتک
تصویر توتک
نان کوچک قندی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توتک
تصویر توتک
گنجینه، صندوق پول
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توتک
تصویر توتک
نوعی نی لبک، که چوپانان می نوازند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توبتو
تصویر توبتو
((بِ))
متوالی، پی درپی، گوناگون، متنوع
فرهنگ فارسی معین
((لُ تُ))
نوعی بازی قمار است که به وسیله کارت هایی که در آن شماره هایی ثبت شده انجام می گیرد. در این بازی گردونه ای اعداد مختلف را اعلام می کند که اگر با شماره های کارت ها موافق باشد صاحب کارت برنده اعلام می شود
فرهنگ فارسی معین
نوعی بازی با ورق های شماره دار و گوی هایی که شمارۀ کارت ها روی آن حک شده است. کسی به صورت تصادفی گوی ها را از کیسه ای بیرون می کشد و شمارۀ روی آن ها را می خواند. هر کس زودتر خانه های ورق خود را پر کند، برنده می شود، دبرنا، نوعی بخت آزمایی که در بعضی از مسابقات ورزشی اجرا می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توته
تصویر توته
تراخم، بیماری عفونی ملتحمه و قرنیه چشم که به وسیلۀ میکروب مخصوصی سرایت می کند و عوارض آن عبارت است از تورم پردۀ چشم و بروز جوش ها یا دانه های درشت در طرف داخل پلک و خارج شدن چرک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توتک
تصویر توتک
طوطی
قسمی نی که چوپانان می نوازند، نی توتک، نی لبک، نوعی نان کوچک قندی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توتی
تصویر توتی
طوطی، پرنده ای با پرهای سبز و سرخ و منقار خمیده که می تواند بعضی اصوات را تقلید کند
فرهنگ فارسی عمید
لاروس آن را سریانی معرب می داند توت بن درختی از تیره گزنه ها که خود دسته ای جداگانه را تشکیل میدهد. گلهایش منفرد الجنس است که گاهی برروی یک پایه هم گلهای نر موجود است و هم گلهای ماده و زمانی گلهای نر و ماده برروی دو پایه قرار دارند. گل آذینش سنبله یی و میوه آن بصورت شفتهای کوچک مرکبی است که پهلوی هم قرار گیرند، میوه درخت مذکور. یا توت سیاه. گونه ای توت که میوه اش قرمزتیره مایل بسیاه است و کاملاشبیه شاه توت است ولی بر خلاف آن میوه اش شیرین و تا حدی لزج است. شاخه های جوان این درخت مانند شاخه های بید مجنون بسوی زمین برمیگردد و شکل چتر زیبایی می یابد توت مجنون. یا توت فرنگی. یا توت مجنون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توت
تصویر توت
میوه ای ریز، آبدار و شیرین، دارای مواد ازته و مواد چرب و ویتامین های B و C، ملین و پیشاب آور است. تازه و خشک کردۀ آن خورده می شود، خوردن آن برای مبتلایان به مرض قند ضرر ندارد. شیرۀ آن را هم می گیرند و شیرۀ توت می گویند، درخت این میوه که بزرگ، تناور و دارای برگ های پهن است. برگ آن به مصرف تغذیۀ کرم ابریشم می رسد
توت سه گل: در علم زیست شناسی تمشک
توت سیاه: در علم زیست شناسی شاه توت، توت مجنون
توت مجنون: در علم زیست شناسی نوعی درخت توت که شاخه های آن چتری و مانند بید مجنون آویخته و سرازیر است، میوۀ آن شبیه شاه توت اما ریزتر از آن است، توت سیاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تتو
تصویر تتو
نوعی خالکوبی، به ویژه روی ابرو و لب
فرهنگ فارسی عمید