جدول جو
جدول جو

معنی توته

توته((تُ تَ یا تِ))
گوشت زاید پلک چشم، جوش پلک، تراخم
تصویری از توته
تصویر توته
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با توته

توته

توته
پارس تازی گشته توته زگیل گوشت زاید پلک چشم جوش پلک تراخم
توته
فرهنگ لغت هوشیار

توته

توته
تراخم، بیماری عفونی ملتحمه و قرنیه چشم که به وسیلۀ میکروب مخصوصی سرایت می کند و عوارض آن عبارت است از تورم پردۀ چشم و بروز جوش ها یا دانه های درشت در طرف داخل پلک و خارج شدن چرک
توته
فرهنگ فارسی عمید

توته

توته
گوشت زیادتی باشد که گاه در اندرون پلک چشم و گاهی در بیرون آن برآید و گاه به سرخی و گاه بسیاهی گراید و نرم بود و مانند توت سیاه آویخته باشد و گاه خون از وی روان شود و گاهی نشود. (برهان) (از فرهنگ جهانگیری) (از فرهنگ رشیدی) (از انجمن آرا) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). و سبب آن خون فاسد سوخته است. (فرهنگ جهانگیری) (انجمن آرا) (آنندراج). رجوع به ترجمه داود ضریر انطاکی و بحر الجواهر و توثه شود
طوطی را گویند. (برهان) (فرهنگ جهانگیری) (ناظم الاطباء). توتی. طوطی. توتک. ببغا. بپغا. مرغک دانا. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به طوطی شود
لغت نامه دهخدا