گنجینه، مخزن، خزانه، در دورۀ سامانیان، واحد شمارش پول، درم، برای مثال به ابر رحمت ماند همیشه کفّ امیر / چگونه ابر کجا توتکیش باران است (عماره - شاعران بی دیوان - ۳۵۳)
گنجینه، مخزن، خزانه، در دورۀ سامانیان، واحد شمارش پول، درم، برای مِثال به ابر رحمت ماند همیشه کفّ امیر / چگونه ابر کجا توتکیش باران است (عماره - شاعران بی دیوان - ۳۵۳)
یکی از فرزندان ترک بن یافث است: در مجمل التواریخ والقصص آرد: گویند توتل روزی به شکارگاه فرودآمد و چیزی همی خورد زمین آن نمک بود، لقمه از دستش بیفتاد از زمین برگرفت و بخورد، طعام آن خوشتر یافت از آن بفرمود تا برگرفته و بیاوردند و به خوردنی درکردند و این رسم بماند. والله اعلم بذلک. (مجمل التواریخ چ بهار ص 100)
یکی از فرزندان ترک بن یافث است: در مجمل التواریخ والقصص آرد: گویند توتل روزی به شکارگاه فرودآمد و چیزی همی خورد زمین آن نمک بود، لقمه از دستش بیفتاد از زمین برگرفت و بخورد، طعام آن خوشتر یافت از آن بفرمود تا برگرفته و بیاوردند و به خوردنی درکردند و این رسم بماند. والله اعلم بذلک. (مجمل التواریخ چ بهار ص 100)
توتک است و معرب آن توطی (کذا) است، (فرهنگ جهانگیری)، مرغ معروف که طوطی گویند، (فرهنگ رشیدی)، طوطی، (برهان) (ناظم الاطباء)، رجوع به طوطی شود، جهاز، کشتی، (برهان) (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری)، کشتی، و شاهد آن به نظر نرسید و در قاموس نوتی (به ضم نون) بمعنی کشتی بان گفته، (فرهنگ رشیدی)، در جهانگیری گفته توتی جهاز وکشتی، شاهد آن بنظر نرسیده ... (انجمن آرا) (آنندراج)، قسمی قایق که در نیزار سیستان برای حمل مال التجاره از مرداب بکار برند، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، جهاز عروس و رخت عروس، (ناظم الاطباء)
توتک است و معرب آن توطی (کذا) است، (فرهنگ جهانگیری)، مرغ معروف که طوطی گویند، (فرهنگ رشیدی)، طوطی، (برهان) (ناظم الاطباء)، رجوع به طوطی شود، جهاز، کشتی، (برهان) (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری)، کشتی، و شاهد آن به نظر نرسید و در قاموس نوتی (به ضم نون) بمعنی کشتی بان گفته، (فرهنگ رشیدی)، در جهانگیری گفته توتی جهاز وکشتی، شاهد آن بنظر نرسیده ... (انجمن آرا) (آنندراج)، قسمی قایق که در نیزار سیستان برای حمل مال التجاره از مرداب بکار برند، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، جهاز عروس و رخت عروس، (ناظم الاطباء)
سفره و دستار خوان را گویند. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا). دستار خوان باشد. (فرهنگ جهانگیری). دستر خوان. ساروق: چو خوردم تاتلی برداشت از پیش دعا و شکر نعمت کرد درویش. شیخ جنید خلخالی (از فرهنگ جهانگیری)
سفره و دستار خوان را گویند. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا). دستار خوان باشد. (فرهنگ جهانگیری). دستر خوان. ساروق: چو خوردم تاتلی برداشت از پیش دعا و شکر نعمت کرد درویش. شیخ جنید خلخالی (از فرهنگ جهانگیری)
درمی بوده است از پیش چون کژکی و فنجی. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 527). یک قسم درمی که در قدیم رایج بوده و توبکی نیز گویند. (ناظم الاطباء). قسمی زر مسکوک. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : به ابر رحمت ماند همیشه کف ّامیر چگونه ابرکجا توتکیش باران است. عماره. رجوع به توبکی شود
درمی بوده است از پیش چون کژکی و فنجی. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 527). یک قسم درمی که در قدیم رایج بوده و توبکی نیز گویند. (ناظم الاطباء). قسمی زر مسکوک. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : به ابر رحمت ماند همیشه کف ّامیر چگونه ابرکجا توتکیش باران است. عماره. رجوع به توبکی شود
پیاپی شدن. (دهار) (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تتابع. (یادداشت بخطمرحوم دهخدا). یقال: توالی علیه شهران، ای تتابعا وتوالت علی ّ کتب فلان، اذا تتابعت. (اقرب الموارد). - علی التوالی، پی درپی. پیاپی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). ، به خشک شدن درآمدن خرمای تر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، جدا کردن بز از گوسپندان، و در نوادر الاعراب: توالیت مالی و امتزت مالی بمعنی واحد. قال الازهری: جعلت هذه الاحرف واقعه و الظاهر منهااللزوم. (از اقرب الموارد) ، (اصطلاح هیئت) حرکت افلاک سبعۀ سیاره که از مغرب به سوی مشرق است به ترتیب پیاپی بودن بروج از حمل و ثور تا حوت، چنانکه هرروزه از حرکت خاص قمر معاینه می شود و این حرکت خلاف حرکت فلک الافلاک است که دایم از مشرق به سوی مغرب می باشد و این حرکت خلاف التوالی، سریعتر است از حرکت توالی، و بودن روز و شب تعلق به حرکت فلک الافلاک دارد. (از غیاث اللغات) (از آنندراج). نزد اهل هیئت ترتیب بروج از حمل تا حوت باشد و این توالی از مغرب به جانب مشرق صورت گیرد، و عکس این ترتیب را خلاف توالی نامند. (از کشاف اصطلاحات الفنون). رجوع به توالی بروج و بروج شود
پیاپی شدن. (دهار) (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تتابع. (یادداشت بخطمرحوم دهخدا). یقال: توالی علیه شهران، ای تتابعا وتوالت علی َّ کتب فلان، اذا تتابعت. (اقرب الموارد). - علی التوالی، پی درپی. پیاپی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). ، به خشک شدن درآمدن خرمای تر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، جدا کردن بز از گوسپندان، و در نوادر الاعراب: توالیت مالی و امتزت مالی بمعنی واحد. قال الازهری: جعلت هذه الاحرف واقعه و الظاهر منهااللزوم. (از اقرب الموارد) ، (اصطلاح هیئت) حرکت افلاک سبعۀ سیاره که از مغرب به سوی مشرق است به ترتیب پیاپی بودن بروج از حمل و ثور تا حوت، چنانکه هرروزه از حرکت خاص قمر معاینه می شود و این حرکت خلاف حرکت فلک الافلاک است که دایم از مشرق به سوی مغرب می باشد و این حرکت خلاف التوالی، سریعتر است از حرکت توالی، و بودن روز و شب تعلق به حرکت فلک الافلاک دارد. (از غیاث اللغات) (از آنندراج). نزد اهل هیئت ترتیب بروج از حمل تا حوت باشد و این توالی از مغرب به جانب مشرق صورت گیرد، و عکس این ترتیب را خلاف توالی نامند. (از کشاف اصطلاحات الفنون). رجوع به توالی بروج و بروج شود
از ’ت ل و’، سرین ها و کفلهای اسب و یا دم و هر دو پای آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). اعجاز. (اقرب الموارد) ، دنبالهای هودج. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دنبالهای خیل: التوالی من الخیل، مآخیرها. (از اقرب الموارد)
از ’ت ل و’، سرین ها و کفلهای اسب و یا دم و هر دو پای آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). اَعجاز. (اقرب الموارد) ، دنبالهای هودج. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دنبالهای خیل: التوالی من الخیل، مآخیرها. (از اقرب الموارد)