جدول جو
جدول جو

معنی توتی

توتی
طوطی، پرنده ای با پرهای سبز و سرخ و منقار خمیده که می تواند بعضی اصوات را تقلید کند
تصویری از توتی
تصویر توتی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با توتی

توتی

توتی
توتک است و معرب آن توطی (کذا) است، (فرهنگ جهانگیری)، مرغ معروف که طوطی گویند، (فرهنگ رشیدی)، طوطی، (برهان) (ناظم الاطباء)، رجوع به طوطی شود، جهاز، کشتی، (برهان) (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری)، کشتی، و شاهد آن به نظر نرسید و در قاموس نوتی (به ضم نون) بمعنی کشتی بان گفته، (فرهنگ رشیدی)، در جهانگیری گفته توتی جهاز وکشتی، شاهد آن بنظر نرسیده ... (انجمن آرا) (آنندراج)، قسمی قایق که در نیزار سیستان برای حمل مال التجاره از مرداب بکار برند، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، جهاز عروس و رخت عروس، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

توری

توری
گیاهی درختچه ای و زینتی از خانواده حنا که گلهای خوشه ای بنفش و تاج گسترده دارد
توری
فرهنگ نامهای ایرانی

توتیا

توتیا
جانوری دریایی با بدنی مدور که در بستر دریا زندگی می کند، گردی که از آن به عنوان سرمه استفاده میکنند
توتیا
فرهنگ نامهای ایرانی

تختی

تختی
منسوب به تخت (لوحی که کودکان بروی آن علم و عمل خط می آموزد)، مهر خاتم سنگی، صدر سینه
فرهنگ لغت هوشیار

تفتی

تفتی
باز ایستادن دختر از لهو بازی با کودکان، جوانمردی نمودن، ورزشکاربودن
فرهنگ لغت هوشیار