جدول جو
جدول جو

معنی توایل - جستجوی لغت در جدول جو

توایل(تَ)
بر یکدیگر ویل گفتن، یقال: هما یتوایلان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تواصل
تصویر تواصل
پیوستگی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توکیل
تصویر توکیل
وکیل گرفتن، کسی را از طرف خود وکیل ساختن و کاری را به عهدۀ او گذاشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غوایل
تصویر غوایل
غائله ها، شرها و فسادها، مهلکه ها، آشوب ها، سختی ها و گزندها، جمع واژۀ غائله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاویل
تصویر تاویل
گردانیدن کلام و برخلاف ظاهر معنی کردن آن، تعبیر و تفسیر خواب، توجیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تمایل
تصویر تمایل
اظهار میل و رغبت کردن، به طرفی یا به چیزی مایل شدن، به یک سو کج شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حوایل
تصویر حوایل
حائل ها، مانعها و حجابهای میان دو چیز، چیزهایی که میان دو چیز واقع شود، جمع واژۀ حائل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توالی
تصویر توالی
پیاپی رسیدن، یکی پس از دیگری آمدن، پی در پی بودن، پشت سر هم قرار داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اوایل
تصویر اوایل
اوّل ها، نخستینها، جمع واژۀ اوّل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توابل
تصویر توابل
ادویه ها، گیاهانی که برای خوش طعم، خوش مزه یا خوش بو کردن غذا به کار می روند، در پزشکی دواها
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ یِ)
بر یکدیگر ویل گوینده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به توایل شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تواکل
تصویر تواکل
تن دردهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تزایل
تصویر تزایل
پراکنده شدن، جدائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غوایل
تصویر غوایل
جمع غائله (غایله) سختی ها بلاها
فرهنگ لغت هوشیار
رمن نادرست از طویله رمن طویله در تازی طوال است ستوربند ها ستورگاه ها جمع طویله اصطبلها. یا عمله طوایل. کارگران اصطبل مهتران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تواصل
تصویر تواصل
پیوستگی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حوایل
تصویر حوایل
جمع حائل (حایل) زنان نازا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخایل
تصویر تخایل
تکبر نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوایل
تصویر اوایل
جمع اول، نخست ها، یکم ها جمع اول. آغازها پیشها، پیشینها پیشینیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسایل
تصویر تسایل
تند تازی سپاه، روانگی به هر سو ی، لورش (لور سیل)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمایل
تصویر تمایل
تبختر در راه رفتن، چسبیدن، میل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توالی
تصویر توالی
پیاپی شدن، تتابع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توکیل
تصویر توکیل
وکیل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توسیل
تصویر توسیل
نزدیکی جستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توصیل
تصویر توصیل
رسانایی کروایاندن کلوایاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توابل
تصویر توابل
دیگ افراز
فرهنگ لغت هوشیار
بازگشت کردن از چیزی آغاز یابی ناب یابی کاوش و پژوهش برای رسیدن به آغاز یا ناب نهاده یا اندیشه ای، سفر نگیدن (سفرنگ تفسیر) باز گردانیدن بازگشت دادن، تفسیر کردن بیان کردن، شرح و بیان کلمه یا کلام بطوری که غیر از ظاهر آن باشد تعبیر، جمع تاویلات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوایل
تصویر اوایل
((اَ یِ))
جمع اول، آغازها، پیش ها، پیشینیان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توالی
تصویر توالی
((تَ))
پیاپی رسیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تواصل
تصویر تواصل
((تَ صُ))
به یکدیگر رسیدن، به هم پیوستن، به هم پیوستگی، جمع تواصلات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توابل
تصویر توابل
((تَ بِ))
جمع تابل، ادویه هایی که در غذا می ریزند، مانند، فلفل، زیره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تمایل
تصویر تمایل
((تَ یُ))
اظهار میل و رغبت کردن، به سوی چیزی کج شدن، گرایش، میل، عاطفه، احساس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توکیل
تصویر توکیل
((تُ))
کسی را وکیل خود کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اوایل
تصویر اوایل
سرآغاز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تمایل
تصویر تمایل
گرایش، دلبستگی
فرهنگ واژه فارسی سره