- توانایی
- قابلیت، طاقت، قدرت، استعداد، امکان، اختیار
معنی توانایی - جستجوی لغت در جدول جو
- توانایی
- نیرومندی، اقتدار قدرت
- توانایی
- نیرومندی، زورمندی، قدرت
- توانایی
- نیرومندی، قدرت
- توانایی
- Ability
- توانایی
- способность
- توانایی
- Fähigkeit
- توانایی
- здатність
- توانایی
- zdolność
- توانایی
- habilidade
- توانایی
- abilità
- توانایی
- habilidad
- توانایی
- capacité
- توانایی
- vaardigheid
- توانایی
- ความสามารถ
- توانایی
- kemampuan
- توانایی
- قدرةٌ
- توانایی
- क्षमता
- توانایی
- יכולת
- توانایی
- ক্ষমতা
- توانایی
- صلاحیت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ضعف و سستی، کم زوری
عاجزی ضعیفی عدم قدرت مقابل توانایی: چنان ضعیف ببودم بزیر بار فراق که نیست طاقت آهم زناتوانایی. (نزاری قهستانی)
Abilities
Articulacy
способности
красноречие
Fähigkeiten
Sprachgewandtheit
здібності