معنی توانایی
توانایی
نیرومندی، قدرت
تصویر توانایی
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با توانایی
توانایی
توانایی
قابلیت، طاقت، قدرت، استعداد، امکان، اختیار
فرهنگ واژه فارسی سره
توانایی
توانایی
نیرومندی، اقتدار قدرت
فرهنگ لغت هوشیار
توانایی
توانایی
نیرومندی، زورمندی، قدرت
فرهنگ فارسی عمید
توانایی
توانایی
Ability
دیکشنری فارسی به انگلیسی
توانایی
توانایی
способность
دیکشنری فارسی به روسی
توانایی
توانایی
Fähigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
توانایی
توانایی
здатність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
توانایی
توانایی
zdolność
دیکشنری فارسی به لهستانی
توانایی
توانایی
能力
دیکشنری فارسی به چینی