جدول جو
جدول جو

معنی تواجد - جستجوی لغت در جدول جو

تواجد
شور و وجد کردن
تصویری از تواجد
تصویر تواجد
فرهنگ لغت هوشیار
تواجد
طلب یا اظهار وجد کردن از روی تکلف، اظهار وجد و شادمانی کردن، شور و وجد کردن
تصویری از تواجد
تصویر تواجد
فرهنگ فارسی عمید
تواجد
((تَ جُ))
شور نمودن، وجد کردن
تصویری از تواجد
تصویر تواجد
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تماجد
تصویر تماجد
با هم نازیدن و فخر کردن به بزرگی و مجد آشکار کردن با هم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توالد
تصویر توالد
بهم زادن، تناسل، بسیار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تواعد
تصویر تواعد
با یکدیگر وعده نهادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توارد
تصویر توارد
در یک وقت وارد شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تواجه
تصویر تواجه
تقابل، همدیگر مقابله شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توالد
تصویر توالد
بسیار بچه آوردن، بسیار شدن قوم به واسطۀ فرزند بسیار زادن، تولیدمثل کردن، زادوولد کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توارد
تصویر توارد
سرودن اشعاری که از حیث لفظ و معنی مانند هم باشد به وسیلۀ دو شاعر بی خبر از یکدیگر، به طوری که گمان برود یکی از آن دو تن این شعر را از دیگری نقل کرده است، موارده، پیاپی وارد شدن
در یک وقت وارد شدن، با هم در یک جا فرود آمدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توالد
تصویر توالد
((تَ لُ))
از یکدیگر زادن، بسیار فرزند آوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تواعد
تصویر تواعد
((تَ عُ))
با هم وعده کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توارد
تصویر توارد
((تَ رُ))
پیاپی وارد شدن، مانند بودن شعر دو شاعر هم در لفظ هم در معنا، بدون اطلاع داشتن هیچ کدام از یکدیگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نواجد
تصویر نواجد
((نَ جِ))
دندان های پس از دندان نیش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تواعد
تصویر تواعد
نوید دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از واجد
تصویر واجد
(پسرانه)
دارنده، دارا، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از واجد
تصویر واجد
دارا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تواد
تصویر تواد
آهستگی درنگ همدوستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توجد
تصویر توجد
نالیدن گله کردن دوست داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واجد
تصویر واجد
دارنده، دارا، در تصوف ویژگی سالکی که در حالت وجود است، از نام های خداوند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از واجد
تصویر واجد
دارنده، دارا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واجد
تصویر واجد
((جِ))
یابنده، دارنده
فرهنگ فارسی معین