جدول جو
جدول جو

معنی تهمورس - جستجوی لغت در جدول جو

تهمورس
(پسرانه)
تهمورث، نیرومند، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر هوشنگ پادشاه پیشدادی ملقب به دیوبند
تصویری از تهمورس
تصویر تهمورس
فرهنگ نامهای ایرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تهمورث
تصویر تهمورث
(پسرانه)
تهمورس، نیرومند، نام یکی از شاهان ایرانی، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر هوشنگ پادشاه پیشدادی ملقب به دیوبند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از طهمورث
تصویر طهمورث
(پسرانه)
روباه تیزرو و قوی، پادشاه پیشدادیان و پدر جمشید، از شخصیتهای نام پسر هوشنگ پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
فرانسوی تراتیر چوب های ستبری که در ساختمان راه آهن به کار می رود تخته های چوبی ضخیم که در عرض راه آهن زیر ریل ها گذارند تا ریلها درمقابل عبور واگنهامقاومت بیشتری بخرج دهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تراورس
تصویر تراورس
چوب یا بتن ضخیم و مقاومی که در عرض خط آهن، با فاصلۀ یکسان زیر ریل ها کار می گذارند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طهمورث
تصویر طهمورث
نام پارسی است تهمورس
فرهنگ لغت هوشیار
((تِ وِ))
تخته های چوبی ضخیم که در زیر ریل های راه آهن به طور عرضی قرار می دهند، ریل بند (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تیمور
تصویر تیمور
(پسرانه)
نام سردار پادشاه بزرگ مغول و مؤسس سلسله تیموریان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تیموس
تصویر تیموس
غده ای که در کودکان در بالای قفسه سینه و جلو نای قرار دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیمور
تصویر تیمور
ترکی پولاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمارس
تصویر تمارس
با هم جنگ و پیکار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم رس
تصویر هم رس
هماهنگ، یک جهت، متقارب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از همدرس
تصویر همدرس
دو یا چند تن که در یک جا تحصیل کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترموس
تصویر ترموس
فلاسک، ظرفی دوجداره برای حفظ دمای مایعات داخل آن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هم رس
تصویر هم رس
هم آهنگ یک جهت متفاوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همدرس
تصویر همدرس
همشاگرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم رس
تصویر هم رس
((~. رَ))
هم آهنگ، یک جهت، متفاوت
فرهنگ فارسی معین
توده ای از بافت غیرعادی در بدن که کار مفیدی انجام نمی دهد و نوع بدخیم آن به بافت های مجاور حمله می کند و انتشار می یابد، غده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تمور
تصویر تمور
آمدن و رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تیوای بی باکی نترسی بی پروایی، فرو ریختن ساختمان، مردانگی، شکستن سرما منهدم شدن فرو ریختن بنا، بی باکی کردن بی پروایی کردن، بی باکی بی پروایی گستاخی، جمع تهورات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهور
تصویر تهور
شجاعت، دلیری، گستاخی، بی پروایی، به واسطۀ بی پروایی دچار حادثه و آسیبی شدن، ستم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تهور
تصویر تهور
((تَ هَ وُّ))
ویران شدن، بی باکی کردن
فرهنگ فارسی معین