جدول جو
جدول جو

معنی تهدیل - جستجوی لغت در جدول جو

تهدیل(تَ زَ حُ)
فروگذاشتن شاخ و لفج و آنچه بدان ماند. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). آویختن لنج و شاخه و امثال آن. (یادداشت ایضاً). رجوع به تهدل شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تهلیل
تصویر تهلیل
تسبیح کردن، «لا اله الا اللّه» گفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تهویل
تصویر تهویل
ترساندن، دچار خوف و فزع کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعدیل
تصویر تعدیل
راست کردن، برابر کردن، دو چیز را با هم مساوی کردن، هم وزن کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تهدیم
تصویر تهدیم
ویران ساختن بنا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تهزیل
تصویر تهزیل
لاغر کردنبرای مثال اگر دشمن شود فربه ز کلک اوست تهزیلش / وگر ملکت شود لاغر ز عزم اوست تسمینش (قاآنی - ۴۹۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تبدیل
تصویر تبدیل
تغییر چیزی به جای چیز دیگر، عوض کردن شخصی با شخص دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تهدید
تصویر تهدید
ترساندن، بیم دادن، بیم عقوبت دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تهدید
تصویر تهدید
بیم کردن، ترسانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهویل
تصویر تهویل
ترسانیدن، کارهای ترساننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهلیل
تصویر تهلیل
لا الله الا الله گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهزیل
تصویر تهزیل
لاغر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبدیل
تصویر تبدیل
بدل کردن، عوض کردن چیزی به چیزی، تحویل و تعویض
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجدیل
تصویر تجدیل
بر زمین زدن کسی را بر زمین زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهدیم
تصویر تهدیم
ویران ساختن بنا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهدین
تصویر تهدین
خوشنود و راضی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهییل
تصویر تهییل
فرو ریختن خاک و ریگ را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهدیه
تصویر تهدیه
ارمغان فرستادن، جداکردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعدیل
تصویر تعدیل
راست کردن، عادل خواندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهجیل
تصویر تهجیل
دشنام دادن بد گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهزیل
تصویر تهزیل
((تَ))
لاغر کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تهدید
تصویر تهدید
((تَ))
ترسانیدن، بیم دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تهویل
تصویر تهویل
((تَ))
به ترس افکندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تهلیل
تصویر تهلیل
((تَ))
لااله الاالله گفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعدیل
تصویر تعدیل
((تَ))
راست کردن، معتدل کردن، تقسیم کردن از روی عدالت، راست کار خواندن، پارسا داشتن، کم کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تبدیل
تصویر تبدیل
((تَ))
دیگرگون کردن، بدل کردن، دگرگون سازی، جمع تبدیلات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تهدید
تصویر تهدید
ترسانیدن، ترساندن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تبدیل
تصویر تبدیل
دگرگونی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تعدیل
تصویر تعدیل
Extenuation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تهدید
تصویر تهدید
Endangerment
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تهدید
تصویر تهدید
угроза
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تعدیل
تصویر تعدیل
смягчение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تعدیل
تصویر تعدیل
Milderung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تهدید
تصویر تهدید
Gefährdung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تعدیل
تصویر تعدیل
пом'якшення
دیکشنری فارسی به اوکراینی