- تنیزه
- دامن (دشت کوه) دامنه
معنی تنیزه - جستجوی لغت در جدول جو
- تنیزه ((تَ زَ یا زِ))
- دامن (دشت، کوه)، دامنه
- تنیزه
- دامنۀ کوه،
برای مثال شاه بهرام از این قرار نگشت / سوی شیر آمد از تنیزۀ دشت (نظامی۴ - ۵۸۸)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کنگره، تاک (طاق)، کمان بی زه، کمان پنبه زنی، کج
گوالاندن بالنیدن پزامیدن (نمو دادن)
بافته منسوج، پرده عکنبوت تار عنکبوت
دور کردن
کسی را از عیب و آلایش دور کردن، پاک و بی آلایش دانستن، دور داشتن خود از عیب و آلایش و بدی
بافته شده، تفته، تفنه، تنته، تنسته، تینه، تنه
دور شدن، پاکدامنی
سر از خاک درآوردن گیاه، تژ، تنده، تز، تژه، تیج
پاک شدن از عیب و آلایش، پاک دامن شدن، دوری کردن از بدی، پاک دامنی، گردش و تفرج
نی یا چوب دراز و سخت که بر سر آن آهن نوک تیز نصب کنند
نیزۀ آتشین: کنایه از شعاع آفتاب
نیزۀ خطی: نیزۀ راست و بلندی که از محلی در بحرین به نام الخط می آورده اند
نیزۀ آتشین: کنایه از شعاع آفتاب
نیزۀ خطی: نیزۀ راست و بلندی که از محلی در بحرین به نام الخط می آورده اند
حربه معروف که بعربی آنرا رمح و سنان گویند