جدول جو
جدول جو

معنی تنومندی - جستجوی لغت در جدول جو

تنومندی
تناوری جسامت، فربهی چاقی، پر زوری قوت
تصویری از تنومندی
تصویر تنومندی
فرهنگ لغت هوشیار
تنومندی
تنومند بودن، تناوری
تصویری از تنومندی
تصویر تنومندی
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ناتناوری عدم جسامت، لاغری، بی زوری ناتوانی، نداشتن وسیله و آلت کار بازماندم زناتنومندی از کله داری و کمربندی. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنومند
تصویر تنومند
توانا و تندرست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنومند
تصویر تنومند
تناور، فربه، بلندبالا، کنایه از پرزور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنومند
تصویر تنومند
((تَ مَ))
تناور، فربه، چاق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برومندی
تصویر برومندی
آبرومندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بزومندی
تصویر بزومندی
گناهکاری، بغضا (عربی) بغض شدید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هنرمندی
تصویر هنرمندی
باهنر بودن و آثار هنری به وجود آوردن
فرهنگ فارسی عمید
اشتغال به یکی از هنرهای زیبا، خلق آثار هنری، دارای اطلاعات و تجارب در رشته های مختلف فنون و علوم بودن، زیرکی حیله گری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برومندی
تصویر برومندی
بارداری، ثمر داشتن، تمتع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برومندی
تصویر برومندی
برومند بودن، بالغ بودن، رشید بودن، بارور بودن، خرم و شاداب بودن، کامیاب بودن، برخوردار بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هنرمندی
تصویر هنرمندی
Artistry
دیکشنری فارسی به انگلیسی
শিল্পকলার দক্ষতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
فنکارانہ مہارت
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از نومنشی
تصویر نومنشی
تجدد
فرهنگ واژه فارسی سره