- تنوره
لولۀ حلبی که روی سماور می گذارند تا دود از آن خارج شود، دودکش، لولۀ دودکش کشتی یا کارخانه،
سوراخ بالای آسیاب که آب از آنجا روی پره های آسیاب می ریزد،
نوعی جامۀ جنگ شبیه جوشن، برای مثال تنوره ز تفسیدن آفتاب / به سوزندگی چون تنوری به تاب (نظامی۵ - ۸۰۱)
تنوره زدن (کشیدن): دور خود چرخ زدن و در حال چرخیدن به هوا رفتن، کنایه از حلقه زدن و گرداگرد کسی یا چیزی را گرفتن، برای مثال هزار از دلیران جوینده کین / به گردش تنوره زدند از کمین (اسدی - ۳۹۱)
سوراخ بالای آسیاب که آب از آنجا روی پره های آسیاب می ریزد،
نوعی جامۀ جنگ شبیه جوشن،
تنوره زدن (کشیدن): دور خود چرخ زدن و در حال چرخیدن به هوا رفتن، کنایه از حلقه زدن و گرداگرد کسی یا چیزی را گرفتن،
