جدول جو
جدول جو

معنی تنقد - جستجوی لغت در جدول جو

تنقد(تَ ءُ)
سره کردن درم و جز آن را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تنقد
سره یابی
تصویری از تنقد
تصویر تنقد
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تفقد
تصویر تفقد
جستجو کردن، جویا شدن، گمشده را بازجستن، دلجویی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توقد
تصویر توقد
افروخته شدن آتش، زبانه کشیدن آتش، گر زدن، گر کشیدن، اشتعال، التهاب، ضرام، اضطرام، تلهّب، شعله زدن
درخشان شدن، آتش افروختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنقل
تصویر تنقل
مزه خوردن، آجیل خوردن، هر گونه آجیل، خشکبار، شیرینی، میوه و امثال آن، از جایی به جایی رفتن، جا به جا شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنقید
تصویر تنقید
انتقاد، تمیز دادن عیوب و محاسن کلام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحقد
تصویر تحقد
دشمنی و کینۀ کسی را به دل گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انقد
تصویر انقد
خارپشت، سنگ پشت، نقدتر
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ نَقْ قِ)
سره کننده درم و جز آنرا. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ادا کننده وجه نقد و زر حاضر. (ناظم الاطباء). رجوع به تنقد شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تنقث
تصویر تنقث
دلداری و مهربانی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
نادرست است بنگرید به منتقد لغتی است نادرست بجای منتقد و ناقد، جمع منقدین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عنقد
تصویر عنقد
خار باله از ماهیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توقد
تصویر توقد
افروخته شدن، شعله ور شدن آتش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنقاد
تصویر تنقاد
صرافی کردن و جدا کردن پول سره از ناسره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنقب
تصویر تنقب
نقاب بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنقذ
تصویر تنقذ
رهایی دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفقد
تصویر تفقد
جستن، دلجوئی، ملاطفت
فرهنگ لغت هوشیار
هم اکنون دستی آماده فعلا، با پول حاضر و آماده نقدا، حاضر و موجود، فورا فی الفور همین لحظه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انقد
تصویر انقد
نقد تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنقر
تصویر تنقر
کندگی باز کاوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعقد
تصویر تعقد
بسته شدن، استحکام برداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحقد
تصویر تحقد
کینه گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنبد
تصویر تنبد
خاموشی و سکوت و نوبه تب و لرز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تناد
تصویر تناد
به آوا خواندن یکدیگر را، رمیدن از یکدیگر، پراکنده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنقید
تصویر تنقید
تمیز دادن عیوب و محاسن کلام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنقل
تصویر تنقل
جابجا شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنقط
تصویر تنقط
پندگی (پنده نقطه) خجک داری (خجک خال)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنقص
تصویر تنقص
نقص کردن کسیرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحقد
تصویر تحقد
((تَ حَ قُّ))
کینه گرفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تناد
تصویر تناد
((تَ دّ))
از یکدیگر رمیدن، پراکنده شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تفقد
تصویر تفقد
((تَ فَ قُّ))
دلجویی کردن، بازجست، واجست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تنقل
تصویر تنقل
((تَ نَ قُّ))
از جایی رفتن، نقل و آجیل خوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تنقب
تصویر تنقب
((تَ نَ قُّ))
روبند بستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تنقاد
تصویر تنقاد
((تَ))
جدا کردن پول سره از ناسره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توقد
تصویر توقد
((تَ وَ قُّ))
برافروختن، شعله ور شدن آتش
فرهنگ فارسی معین