آنچه که موجب حرام گشتن شود. (از کشاف اصطلاحات الفنون چ احمد جودت ص 405) ، تکبیر اولی یعنی تکبیری که بعد نیت نماز گویند و این تکبیر ازهمه تکبیرات نماز اول میباشد و معنی اصلی این حرام گردانیدن بر خود کلام دنیا و دیگر حرکات و معاملات را. (غیاث اللغات) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). اﷲ اکبر اول نماز بعد از نیت که نام دیگرش تکبیرهالاحرام است. (فرهنگ نظام). در شرع، نام تکبیرهالاحرام است در هنگام قرائت اذان. و بدین نام خوانده شده است بجهت آنکه پاره ای از امور مباح را پیش از شروع به نماز گفتن تکبیرهالاحرام حرام میسازد و تائی که در آخر این کلمه واقع شده تاء وحدتست، و بعضی گفته اند این تاء برای نقل کلمه از وصفیت به اسمیت باشد، و برخی گفته اند تاء مبالغه است، همچنانکه در کلمه علامه، و قول اول روشنتر است چنانکه در بیرجندی در فصل صفت نماز گفته است. (از کشاف اصطلاحات الفنون ایضاً) : یکی تحریمۀ عشا بسته و دیگری منتظر عشا نشسته. (گلستان). بطرف چپ محراب مسجد در وقت تحریمه متوجه می باید شد. (انیس الطالبین بخاری). بعد از تکبیر تحریمه فرصتی گذشت. (انیس الطالبین بخاری). چنانک می باید که در زمان تحریمه اکبریت حضرت حق در وجود نمازگزارنده حال شود. (انیس الطالبین بخاری). و رجوع به تکبیر شود
آنچه که موجب حرام گشتن شود. (از کشاف اصطلاحات الفنون چ احمد جودت ص 405) ، تکبیر اولی یعنی تکبیری که بعد نیت نماز گویند و این تکبیر ازهمه تکبیرات نماز اول میباشد و معنی اصلی این حرام گردانیدن بر خود کلام دنیا و دیگر حرکات و معاملات را. (غیاث اللغات) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). اﷲ اکبر اول نماز بعد از نیت که نام دیگرش تکبیرهالاحرام است. (فرهنگ نظام). در شرع، نام تکبیرهالاحرام است در هنگام قرائت اذان. و بدین نام خوانده شده است بجهت آنکه پاره ای از امور مباح را پیش از شروع به نماز گفتن تکبیرهالاحرام حرام میسازد و تائی که در آخر این کلمه واقع شده تاء وحدتست، و بعضی گفته اند این تاء برای نقل کلمه از وصفیت به اسمیت باشد، و برخی گفته اند تاء مبالغه است، همچنانکه در کلمه علامه، و قول اول روشنتر است چنانکه در بیرجندی در فصل صفت نماز گفته است. (از کشاف اصطلاحات الفنون ایضاً) : یکی تحریمۀ عشا بسته و دیگری منتظر عشا نشسته. (گلستان). بطرف چپ محراب مسجد در وقت تحریمه متوجه می باید شد. (انیس الطالبین بخاری). بعد از تکبیر تحریمه فرصتی گذشت. (انیس الطالبین بخاری). چنانک می باید که در زمان تحریمه اکبریت حضرت حق در وجود نمازگزارنده حال شود. (انیس الطالبین بخاری). و رجوع به تکبیر شود
تکمه و گوی گریبان را گویند و بجای میم، نون هم بنظر آمده است که بندینه باشد. (برهان). بندینه. تکمه و گوی گریبان را گویند و آنرا بندمه نیز گویند. (آنندراج) (از انجمن آرا). بندمه. بندیمه. بندنه. تکمه و گوی گریبان. (فرهنگ فارسی معین). گویک گریبان و آن را انگل و انگله نیز گویند. (شرفنامۀ منیری). رجوع به بندمه و بندنه و بندینه شود
تکمه و گوی گریبان را گویند و بجای میم، نون هم بنظر آمده است که بندینه باشد. (برهان). بندینه. تکمه و گوی گریبان را گویند و آنرا بندمه نیز گویند. (آنندراج) (از انجمن آرا). بندمه. بندیمه. بندنه. تکمه و گوی گریبان. (فرهنگ فارسی معین). گویک گریبان و آن را انگل و انگله نیز گویند. (شرفنامۀ منیری). رجوع به بندمه و بندنه و بندینه شود
بمعنی ترنجیده است که درهم کشیده شده و فشارده گردیده و پیچیده باشد. (برهان). درهم کشیده بود و آن را ترنجیده نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری) (از فرهنگ رشیدی) (از آنندراج) (از انجمن آرا). درهم کشیده و درهم فشرده وپیچیده و دلتنگ و محزون. (ناظم الاطباء). تنجیدن مصدر آن است. (انجمن آرا). رجوع به تنج و تنجیدن شود
بمعنی ترنجیده است که درهم کشیده شده و فشارده گردیده و پیچیده باشد. (برهان). درهم کشیده بود و آن را ترنجیده نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری) (از فرهنگ رشیدی) (از آنندراج) (از انجمن آرا). درهم کشیده و درهم فشرده وپیچیده و دلتنگ و محزون. (ناظم الاطباء). تنجیدن مصدر آن است. (انجمن آرا). رجوع به تنج و تنجیدن شود
بمعنی تندیس است که تمثال و صورت و مانند و غیره باشد. (برهان). پیکر و تصویر و تمثال. (ناظم الاطباء). صورت که پیکر نیز گویندش. (شرفنامۀ منیری). بمعنی تندس است. (فرهنگ جهانگیری) : بیاراست آن را به مه پیکران به اشکال تندیسۀ بیکران. معروفی (از فرهنگ جهانگیری). رجوع به تندیس شود
بمعنی تندیس است که تمثال و صورت و مانند و غیره باشد. (برهان). پیکر و تصویر و تمثال. (ناظم الاطباء). صورت که پیکر نیز گویندش. (شرفنامۀ منیری). بمعنی تندس است. (فرهنگ جهانگیری) : بیاراست آن را به مه پیکران به اشکال تندیسۀ بیکران. معروفی (از فرهنگ جهانگیری). رجوع به تندیس شود
نام یکی از شعب فرقۀ زیدیه است که منسوب اند به نعیم بن یمان، اینان عثمان و مخالفین علی بن ابی طالب را کافر می دانند و علی را بعد از پیغمبر افضل ناس می شناسند، اما مردم را در ترک بیعت علی گناهکار نمی نامند بلکه خطاکار می دانند. (از ریحانه الادب ج 3 ص 222)
نام یکی از شعب فرقۀ زیدیه است که منسوب اند به نعیم بن یمان، اینان عثمان و مخالفین علی بن ابی طالب را کافر می دانند و علی را بعد از پیغمبر افضل ناس می شناسند، اما مردم را در ترک بیعت علی گناهکار نمی نامند بلکه خطاکار می دانند. (از ریحانه الادب ج 3 ص 222)
قصبه ای است از دهستان جزیره صلبوخ بخش مرکزی شهرستان آبادان، در 11هزارگزی شمال غربی آبادان بر کنار شطالعرب در دشت گرمسیری واقع است و 2862 تن جمعیت دارد. آبش از شطالعرب و محصولش خرما است. شغل اهالی زراعت وکارگری شرکت نفت و ماهیگیری است. این قصبه شامل دو قسمت است و قراء کوچک نهر عبدالامام، معمره، مقاطیع، کرت نمانم، خریبه، نهر عجاج، ام الحصفه، بنگ غضبونیه، عباسیه، غضبانیه، بحریه، ام خرنوب، ام القصب جزو آن قصبه منظور شده اند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
قصبه ای است از دهستان جزیره صلبوخ بخش مرکزی شهرستان آبادان، در 11هزارگزی شمال غربی آبادان بر کنار شطالعرب در دشت گرمسیری واقع است و 2862 تن جمعیت دارد. آبش از شطالعرب و محصولش خرما است. شغل اهالی زراعت وکارگری شرکت نفت و ماهیگیری است. این قصبه شامل دو قسمت است و قراء کوچک نهر عبدالامام، معمره، مقاطیع، کرت نمانم، خریبه، نهر عجاج، ام الحصفه، بنگ غضبونیه، عباسیه، غضبانیه، بحریه، ام خرنوب، ام القصب جزو آن قصبه منظور شده اند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
موضعی است بر سه یا چهار کروه از مکه نزدیکتر به اطراف جبل به سوی خانه کعبه. سمی لأن علی یمینه جبل نعیم و علی یساره جبل ناعم و الوادی اسمه نعمان. (منتهی الارب) (آنندراج). به فاصله سه کروه از مکه به جانب شمالی، مناسک عمره در آنجا بعمل می آید و حج به اتمام می رسد. (غیاث اللغات). و رجوع به معجم البلدان و مراصدالاطلاع و حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 353 شود: پس برای عمره کردن سوی تنعیم آمده هم بر آن آیین که حج را ساز و سامان دیده اند. خاقانی. رجوع به عقدالفرید ج 6 ص 172 و امتاع ج 1 ص 177، 292، 305، 395، 511 و 532 شود
موضعی است بر سه یا چهار کروه از مکه نزدیکتر به اطراف جبل به سوی خانه کعبه. سمی لأن علی یمینه جبل نعیم و علی یساره جبل ناعم و الوادی اسمه نعمان. (منتهی الارب) (آنندراج). به فاصله سه کروه از مکه به جانب شمالی، مناسک عمره در آنجا بعمل می آید و حج به اتمام می رسد. (غیاث اللغات). و رجوع به معجم البلدان و مراصدالاطلاع و حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 353 شود: پس برای عمره کردن سوی تنعیم آمده هم بر آن آیین که حج را ساز و سامان دیده اند. خاقانی. رجوع به عقدالفرید ج 6 ص 172 و امتاع ج 1 ص 177، 292، 305، 395، 511 و 532 شود
به ناز و نعمت پروردن. (زوزنی) (دهار) (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). فراخ و آسان زندگی گردانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، نعم گفتن، یقال نعّمه، ای قال له نعم فتنعم بذلک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد)
به ناز و نعمت پروردن. (زوزنی) (دهار) (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). فراخ و آسان زندگی گردانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، نَعم گفتن، یقال نعّمه، ای قال له نَعَم فتنعم بذلک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد)