به یک سو شدن. (زوزنی). برگشتن و یکسو شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، یکسو گردانیدن، لازم و متعدی است. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). دور گردانیدن چیزی. (از اقرب الموارد) ، برگشتن از راه، یقال: نکبه الطریق و نکب به الطریق و نکب به عن الطریق، ای عدل عنه. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). نکبه الطریق و نکب به الطریق و نکب به عن الطریق، ای عدله عنه و نحاه . (اقرب الموارد) ، کمان در بازو کردن. (زوزنی). رجوع به تنکب شود
به یک سو شدن. (زوزنی). برگشتن و یکسو شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، یکسو گردانیدن، لازم و متعدی است. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). دور گردانیدن چیزی. (از اقرب الموارد) ، برگشتن از راه، یقال: نکبه الطریق و نکب به الطریق و نکب به عن الطریق، ای عدل عنه. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). نکبه الطریق و نکب به الطریق و نکب به عن الطریق، ای عدله عنه و نحاه ُ. (اقرب الموارد) ، کمان در بازو کردن. (زوزنی). رجوع به تنکب شود
بسی در راههاگردیدن. (تاج المصادر بیهقی). در شهر گردیدن. (زوزنی). اندر شهرها بگشتن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). رفتن در جهان و در شهرها گشتن گریزان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، نیک واپژوهیدن از چیزی. (از تاج المصادربیهقی) (از زوزنی) (از اقرب الموارد). پژوهش. بررسیدن. وارسی کردن. کاوش. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
بسی در راههاگردیدن. (تاج المصادر بیهقی). در شهر گردیدن. (زوزنی). اندر شهرها بگشتن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). رفتن در جهان و در شهرها گشتن گریزان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، نیک واپژوهیدن از چیزی. (از تاج المصادربیهقی) (از زوزنی) (از اقرب الموارد). پژوهش. بررسیدن. وارسی کردن. کاوش. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
سخت کوشیدن در کار. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، سخت راندن شتر به جهت نوبت آب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رفتن تا که به آب نزدیک شوند. (از اقرب الموارد) ، مانده کردن و در مشقت انداختن سفر کسی را. یقال نحب السفر فلاناً، ای اجهده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد)
سخت کوشیدن در کار. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، سخت راندن شتر به جهت نوبت آب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رفتن تا که به آب نزدیک شوند. (از اقرب الموارد) ، مانده کردن و در مشقت انداختن سفر کسی را. یقال نحب السفر فلاناً، ای اجهده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد)
جامۀ کوچکی باشد که در زیر قبا پوشند و ترکان ارخالق گویند. (برهان). ارخالق و جامه ای که در زیر قبا پوشند و بافتۀ پنبه ای نازک و سفیدی شبیه به ململ که در بنگاله بافند و تنزیب می نامند. (ناظم الاطباء). بافته ایست ریسمانی که از آن پیراهن کنند و در برهان گوید... (انجمن آرا). جامۀ کوچکی که ترکان ارخالق گویند، کذا فی البرهان. و در هندوستان جامه ایست بسیار باریک که در بلاد مشرق بافند. (آنندراج). در این زمان به پارچۀ پنبه ای گویند نازکتر از کرباس و متقال و ناشور. قسمی پارچۀ نخی باریک چشمه فراخ. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
جامۀ کوچکی باشد که در زیر قبا پوشند و ترکان ارخالق گویند. (برهان). ارخالق و جامه ای که در زیر قبا پوشند و بافتۀ پنبه ای نازک و سفیدی شبیه به ململ که در بنگاله بافند و تنزیب می نامند. (ناظم الاطباء). بافته ایست ریسمانی که از آن پیراهن کنند و در برهان گوید... (انجمن آرا). جامۀ کوچکی که ترکان ارخالق گویند، کذا فی البرهان. و در هندوستان جامه ایست بسیار باریک که در بلاد مشرق بافند. (آنندراج). در این زمان به پارچۀ پنبه ای گویند نازکتر از کرباس و متقال و ناشور. قسمی پارچۀ نخی باریک چشمه فراخ. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
پست گردانیدن، برداشتن چیزی را و بر پای کردن، از اضداد است. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال: نصبت الخیل آذانها، ای رفعتها. (اقرب الموارد)، بدی آشکار کردن برای کسی، بهره (مند) گردانیدن مرکبی را، ستون ایستاده کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، منصب و مقام دادن سلطان کسی را. (از اقرب الموارد)
پست گردانیدن، برداشتن چیزی را و بر پای کردن، از اضداد است. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال: نصبت الخیل آذانها، ای رفعتها. (اقرب الموارد)، بدی آشکار کردن برای کسی، بهره (مند) گردانیدن مرکبی را، ستون ایستاده کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، منصب و مقام دادن سلطان کسی را. (از اقرب الموارد)
به خرقه و مانند آن گرفتن آب را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تنشف شود، بانشافه شدن شتر. (آنندراج) (منتهی الارب). گاه پرشیر و گاه بدون شیر شدن پستان ناقه، واین حالت نزدیک نتاج دادن حیوان حادث شود. (از اقرب الموارد) ، باکفک شدن شیر شتر. (تاج المصادر بیهقی) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
به خرقه و مانند آن گرفتن آب را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تنشف شود، بانشافه شدن شتر. (آنندراج) (منتهی الارب). گاه پرشیر و گاه بدون شیر شدن پستان ناقه، واین حالت نزدیک نتاج دادن حیوان حادث شود. (از اقرب الموارد) ، باکفک شدن شیر شتر. (تاج المصادر بیهقی) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)