- تنشناسی
- آناتومی
معنی تنشناسی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
معرفت شناخت
کسی که به معرفت احوال تن را حاصل کرده طبیب، ظاهری قشری
علم شناختن بندهای استخوان، مفصل شناسی، آرترولوژی
معرفت، شناخت
Connoisseurship
especialização
conocimiento experto
mistrzostwo
искусство
майстерність
deskundigheid
Expertise
expertise
competenza
कला का ज्ञान
বিশেষজ্ঞতা
uzmanlık
鑑定家の仕事
מיומנות
keahlian
ความชำนาญ
فنّيّةٌ
ناشناس ناشناخته
تنگی ضیق، جای تنگ مضیقه، سختی فشار، دره کوه، راه میان دو کوه، قبر لحد، دنیا، قالب آدمی
منکر، انکار کننده، نمک نشناس