- تنشط
- شادمانی نمودن
معنی تنشط - جستجوی لغت در جدول جو
- تنشط
- به نشاط آمدن، شادمانی نمودن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
وا ابری باز شدن ابر
بافکار از پرندگان
شاداند ن شادمان کردن شادی انگیختن شاد کردن شادمان ساختن
پندگی (پنده نقطه) خجک داری (خجک خال)
سوزش خشم خشم و خروش
به نشاط آوردن، شادمان کردن
تشنج
تنیدن، بافتن، تابیدن، تار بافتن عنکبوت یا کرم ابریشم
ربودن ربایش، گره زدن رسن، گزیده شدن، نیزه زدن
Tenseness
напряжённость
Anspannung
напруженість
napięcie
tensão
tensione
tensión
tension
spanning
ความตึงเครียด
ketegangan
توتّرٌ
מָתִיחָה
gerginlik
mvutano
উত্তেজনা
کشیدگی
در ترنجنده فراهم شونده: پوست