- تندور
- غرضی که از آسمان بگوش رسد آسمان غرش غرش ابر رعد
معنی تندور - جستجوی لغت در جدول جو
- تندور
- تندر، رعد، هر چیز غرّنده
- تندور ((تُ دُ))
- رعد، آسمان غرش، تندر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سریعتر
فرانسوی ملگیا الکل یا اترکه از عناصر فعال موادمعدنینباتی و حیوانی استخراج میشود. یا تنتورید. محلول ید و الکل که برای التیام زخم بکار رود
یکی از آلتهای موسیقی ذوی الاوتار که دسته ای دراز و کاسه ای کوچک مانند سه تار دارد
قوی جثه تنومند و فربه
برجهنده و رقصنده
چالاک و سریع السیر، زشت، ناخوش و خشمناک
محلول یک دارو در الکل
تنومند، فربه، قوی جثه
غمناک، اندوهگین، بدبخت، درمانده، خسیس
اخمو، کسی که اخم کند و چین بر ابرو انداخته و روی خود را درهم بکشد، ترش روی، متربّد، دژبرو، عبّاس، عابس، بداغر، گره پیشانی، زوش، اخم رو، سخت رو، ترش رو، عبوس، بداخم، روترش، تیموک
بخیل
بخیل
لاتینی تازی گشته شاهرخ کرکس آمریکایی
پارچه ای که در سر سفره و میز بروی زانو گسترند تا چیزی از خوردنی بر دامن یا زمین نریزد سفره چرمین، سفره بزرگ
بدبخت درمانده، اندوهناک غمگین
از آلات موسیقی که دارای دستۀ دراز و کاسۀ کوچک شبیه سه تار می باشد
مقابل کندرو، انسان یا حیوان یا وسیلۀ نقلیه ای که می تواند تند حرکت کند، تندرونده، تندرفتار، تیزرفتار، کنایه از بی باک، بی پروا، کنایه از افراطی، کسی که در وابستگی به عقیده ای تعصب دارد
مدور بودن بودن چیزی
محل نان پختن، محل طبخ نان است و آن خم مانند است
بانگ رعد، صدا پیچیدن
جای پختن نان در خانه یا دکان نانوایی
تنندو، عنکبوت، جانوری بندپا با غده هایی در شکم که ماده ای از آن ترشح می شود که از آن تار می تند و در آن زندگی و به وسیلۀ آن شکار می کند، تارتن، تارتنک، کاربافک، کارتن، کارتنک، شیرمگس، مگس گیر، تننده، کراتن
رعد، هر چیز غرّنده